چکیده:
رابطه مفهومی است که به فرض وجود دو طرف تحقق مییابد.در هر جا بتوان چنین فرضی در نظر گرفت میتوان از این مفهوم سخن گفت.مولوی وجود مستقلی برای خدا و انسان قایل است.از این نظر در آثار خویش مدام و مستمر از رابطه میان این دو موجود سخن گفته است.خدا از نظر وی موجودی است که در عین تسلط بر همه هستی،خود را به گونهای متجلی ساخته است که انسان بتواند با او رابطه برقرار کند و بتواند به او«تو»بگوید.
این رابطه میتواند جنبه معرفتشناختی داشته باشد به این معنا که انسان میتواند به مرتبهای از معرفت برسد که بتواند بفهمد که با موجودی به نام خدا رابطه برقرار کرده است و یا اینکه شخص دیگری با دیدن علایم و آثاری میتواند تشخیص دهد که فلان شخص با خدا رابطه دارد و نیز میتواند در حوزه معرفت طرح شود به این معنا که شخص به امکان رابطه با خدا پی ببرد و علل و عوامل آنرا محقق سازد و موانع آنرا از بین برد و این رابطه به صورت محبت و عشق انسان به خدا و خدا به انسان تحقق عینی یابد و یا ممکن است از طریق پیوند روحانی میان این دو موجود حاصل آید.
مولوی در آثار خویش به ویژه در مثنوی معنوی پرده از امکان و تحقق چنین رابطهای برداشته و چگونگی رسیدن به آنرا برای اهل سیر و سلوک مشخص و معین کرده است.
خلاصه ماشینی:
"برسد که بتواند بفهمد که با موجودی به نام خدا رابطه برقرار کرده است و یا اینکه شخص دیگری با دیدن علایم
این رابطه به صورت محبت و عشق انسان به خدا و خدا به انسان تحقق عینی یابد و یا ممکن است از طریق
مولوی تصویری که از خدا ارایه میکند کاملا با مفهوم رابطه سازگار است.
خدا در مثنوی مطرح است مفهوم انسان و رابطه او با خدا نیز طرح میشود.
نگارنده ماخذ این حدیث را نیافت اما نیکلسون آنرا آورده است:«نیکلسون،رینولد،تصوف اسلامی و رابطه انسان و
که بتوان از خدا ارایه کرد بلکه تصاویر دیگری نیز وجود دارد که قرآن هم به آنها اشاره کرده است.
واقعیت آن است که نوع خاصی از انسانشناسی هم میتواند مجوز پذیرش و تحقق رابطه انسان و خدا
با توجه به این نیاز است که انسان به ایجاد رابطه با خدا روی میآورد.
از نظر مولوی روح انسان از خداست و با او پیوند وجودی دارد اما فهم چگونگی این ارتباط از قدرت
توان بشر خارج است اما آدمی به این نکته یقین دارد که میان روح انسان و عالم قدس انوار ملأ اعلی و
مولوی در اندیشههای خود سخت تحت تأثیر قرآن است از این جهت مضمون رابطه تکوینی
میگیرد منتها این محبت و عشق پیش از خلقت انسان به خود خدا معطوف بود ولی پس از خلقت به
مولوی از این پیوند،گاه با تعابیری چون تعلق یا اتصال انسان به خدا یاد میکند و گاه آنرا با
از نظر مولوی انسان دارای قلبی است که میتواند محل ظهور عشق و عشقورزی باشد."