چکیده:
شناخت هستی همواره مورد توجهاندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی بوده است. برای رسیدن به چنین شناختی از روشهای متعددی بهره بردهاند. افلوطین یکی از متفکران مطرح در تاریخ فلسفه، همانند عارفان مسلمان تبیین منسجم و منطقیای از هستی و مراتب آن ارائه میدهد. افلوطین بر آن است که عالم معقول از سه اقنوم یا سه اصل تشکیل شده است.اقانیم عبارتند از: احد، عقل و نفس. عارفان مسلمان نیز برای نظام هستی چینش خاصی را یافتهاند. مقام ذات از نظر ایشان اولین مرتبه و بهتر است بگوییم فوق تمام مراتب هستی است.نویسنده بر آن است که با روش اسنادی و تحلیلی "احد" از منظر افلوطین را با "مقام ذات" عرفانی مقایسه کند. دستاوردهای مهم این تحقیق یافتن وجوه مشترکی بین احد و مقام ذات است؛ همانند: تعالی، اطلاق، بدون اسم و رسم، غیر قابل شناخت و ...
خلاصه ماشینی:
"و لیس یتجزی عند ظهوره بصور الممکنات لأنه بسیط من جمیع الوجوه بل یظهر بتمامه فی تمام الأشیاء و الأشیاء لنقصانها لا یحکی عنها الا بقدر استعدادها، و هو عین کل مرتبة فی تلک المرتبة لسعته و حیطة کماله» (همان: 29) ابن ترکه نیز شریفة قرآنی را اشارهای به این حکم میداند: «کما قال تعالی مشیرا إلی تلک الهویة المطلقة البسیطة المحیطة الأحدیة الجمعیة الجامعة بین الأطراف المتقابلة، الماحیة لثنویة المقابلة و التقابل: ألا إنهم فی مریة من لقاء ربهم ألا إنه بکل شیء محیط [41/ 54]» (صائن الدین، 1378: 114) نکتة زیبایی که عرفا به آن اشاره میکنند این است که بساطت برای حق حجاب است، و زمانی که ترکیب پیش میآید یعنی ذات وحدانی، خود را در مراتب مادون بروز میدهد، حجاب کنار میرود و پریرو سر از روزن در میآورد: «لما مر نقلا عن الشیخ قدس سره[ای القونوی]: ان البساطة حجاب، و الترکیب مع انه ستر علی الحقائق و امر نسبی اعتباری لا محقق یرفع ذلک الحجاب، و هذا هو العجب العجاب و لا یبعد.
»(قونوی، 1384: 26-27) درست است مقام ذات به صورت تفصیلی قابل شناخت نیست و نمیتوان به کنه ذات او پی برد، اما میتوان به صورت اجمالی به آن علم داشت؛ یعنی همینکه بدانیم وراء این تعینات مطلقی وجود دارد و اوست که در اینها ظهور میکند و یا تعینات به وسیلة او ظاهر میشوند: «الحق سبحانه من حیث حقیقته فی حجاب عزه، اعنی هویته الغیبیة الإطلاقیة اللاتعینیة، لا نسبة بینه و بین غیره، لان کل نسبة یقتضی تعینا و المفروض فیه عدم التعین اصلا، فلا یمکن الخوض فیه و التشوف فی طلبه، لأنه طلب لما لا یمکن تحصیله الا بوجه جملی، و هو ان وراء ما تعین امرا به ظهر کل متعین»(فناری، 1374: 252) بنابر این، تنها میتوان بالاجمال شناختی از او حاصل کرد و با همین شناخت اجمالی است که احکام و حالاتی را به آن نسبت میدهیم و در حقیقت تناقضی که گمان میرود، مرتفع میشود."