خلاصه ماشینی:
"ازاینرو با وجود این محاسن کتاب به ویژه در زمینه پرتوهای روشنی که بر زندگی علمی آخوند خراسانی افکنده است،بسیاری از زوایای مربوط به چرایی و چگونگی رهبری مذهبی-سیاسی آخوند در جریان انقلاب مشروطه نادیده گرفته شده است.
چگونه آخوند به عنوان یک مجتهد بزرگ و مرجع تقلید،فتوای وجوب حمایت از مشروطه را علنا و در سطح گسترده اعلام میکند،اما بر فرض پشیمانی فتوای حرمت حمایت از آن را به صورت پنهانی،آن هم برای اشخاصی که هیچگونه مدخلیتی در امور ندارند ارسال میکند؟در ضمن چگونه امکان دارد نظریهپرداز بزرگ مشروطه در عرض چند ماه به آسانی وجوب را به حرمت تبدیل نماید؟آخوند خراسانی تا آخرین لحاظت زندگی دست از حمایت از مشروطهی مأخوذ از شریعت نکشید و دست آخر جانش را هم در این راه از دست داد.
اگرچه بحث و بررسی پیرامون این مسأله در این مقال نمیگنجد،اما برای آشنایی خواننده کتاب با دیدگاه این مرجع عالیقدر شیعه در خصوص نظام سیاسی و حکومت در عصر غیبت،بخشهایی از یکی از نامههای آخوند که در واقع به مثابه مانیفست مشروطهخواهی مأخوذ از شریعت اسلام است،در این جا نقل میشود:«عجبا چگونه مسلمان خاصه علمای ایران ضروری مذهب امامیه را فرموش نمودند که سلطنت مشروعه آن است که متصدی امور عامه ناس و رتق و فتق کارهای قاطبه مسلمین فیصل کافه مهام به دست شخص معصوم و مؤید و منصوب و منصوص و مأمور من الله باشد مانند انبیاء و اولیاء علیهم السلام و مثل خلافت امیر المؤمنین علیه السلام و ایام ظهور و رجعت حضرت حجت علیه السلام و اگر حاکم مطلق معصوم نباشد،آن سلطنت غیر مشروعه است."