چکیده:
خطابه،به عنوان یکی از فنون ادبی هرزبانی به شمار میرود که میتواند آینه تمامنماری فرهنگ،احساسات و تفکرات هرجامعهای در هرعصری باشد.
نگرشی ژرف به جامعه قبل و بعد از اسلام مبین این موضوع است که الفاظ خطابه با ایدههای مردم در هردوره تناسب داشته و احساسات تقریبا متفاوت آنها را رونمایی میکند،به طوری که خطابههای جاهلی،آینه احساس و سادهنگری و خطابههای صدر اسلام،آینه تفکر و کمال طلبی و خطابههای اموی،جلوهگر قدرت طلبی و آشفتگی در جامعه آن روز است.
خلاصه ماشینی:
"نگاه ژرف به خطابههای این دوره مبین این نکته استکه عرب محصور در جزیره العرب و همنوا با صحرا و بیابان،خیمه و شتر،کلامش بدور از هرآلایش و تکلفی است و هرچه در خیال او مینشیند بر زبانش جاری میگردد یعنی همان طبیعت محسوس و دیدنی پس هرسخنی اعم از شعر یا نثر که بتواند از دل و احساس او حرف بزند،ارج نهاده و در لابلای خطبههایش رخنه میکند،زیرا او سخنگوی قبیله و گردآورنده جماعات پراکنده است و به خاطر شرافت و مجدی که نبایستی از حسب و نسب او به دور باشد(جرجی زیدان،7591 م:ص 881 و 981)کلامش مرتبت یافته و فراخوانش عاری از شائبه و دروغ است،از همین روی در این دوره برای ملاقات هیئتهایی که از چین،هند و ایران میآمد به خطیب سخنپرداز نیاز داشتند(همان منبع،ص 091)و گاه هرقبیله یک یا چند خطیب داشته و هنگام وفات بزرگشان میداشتند(همان منبع،ص 091،981،881)>تناسب خطبههای طوال و قصار با محیط جاهلی بررسی خطابههای جاهلی معلوم میکند که خیال وبلاغت در روح خطبا نوعی نیاز محسوب گشته زیرا تزریق حماسه در سوارکاران و آزادیخواهان عاملی اصلی پیدایش خطابه است،حال آنکه در شعر چنین شرطی وجود ندارد وعرب به خاطر منازعاتی که با یکدیگر داشتند،اقتضا میکرد تا به خطابه روی آورند و بدین واسطه مخاطب را اقناع سازند و گاه خطابه و شعر به تشابه برمیخاست به طوری که اگر شعر در (1)."