چکیده:
این مقاله تفسیری است بر نگارهای از بهزاد به نام«نزاع شتران»که راقم آن را با نگاهی جدید ارائه میدهد.در ابتدا نگارنده به وجه عرفانی صورتگری بهزاد اشاره مینماید و بهکارگیری رمز و تمثیل را به منظور بیان معانی و معناگرایی نگارگر میداند.نویسنده از دو شیوهء تحقیقی برای تفسیر نگارهء فوق استفاده میکند:اول، روش بررسی و مقایسه،دوم،روش پژوهش در بافت فرهنگی،و آنگاه نگارهء مذکور را با رویکردی ساختاری تفسیر مینماید.در عناصر ساختاری نقش به سه نکته توجه شده است:1.نوشته نقش.2.فضای نقش(شامل فضاسازی برای نمایش وقایع ناپیدا،سه فضای متصل و منفصل در نقش).3.عناصرتمثیلهای سازنده فضاها مثل فضای تار و نامرئی حاشیه،فضای نیممرئی و یا برزخی و فضای روشن و مرئی سپس در فضای اصلی نقش به عناصر و تمثیلهای موجود در آن پرداخته آنها را شرح میدهد.
خلاصه ماشینی:
"حافظ هم در مقام دیگر و با روش رندانهء خود از همین غرابت چنین یاد میکند:دیدن روی ترا دیدهء جانبین باید وین کجا مرتبت چشم جهانبین من است
کمال الدین بهزاد بدون تردید صورتگری است که به سلسلهء اهل اشارات تعلق دارد
بهکارگیری این رمز یعنی سبزی و خشکی درخت برای ترسیم فضای مطلوب و
ولی همواره اوج فضای آرمانی بهزاد با پیری ترسیم شده است که
تفسیر و"تعبیر"این رموز(مانند تعبیر خواب)باید از سنت و فرهنگی که بهزاد به آن
در صدر فضای درونی اثر و در سمت راست آن،در معرفی نقش و رقم این عبارت
این نقش از سه فضای متمایز ولی متصل تشکیل شده است؛61ولی پیش از تأمل در
همانگونه که گفتیم این نگاره از سه فضای پیوسته ولی متمایز تشکل شده است.
همانگونه که خواهیم دید،هنر بهزاد در ترسیم این سه فضای متصل و منفصل ولی با
در پاسخ باید گفت که بهزاد این ترتیب را آگاهانه معکوس نموده است تا با روش
این عقیده یعنی وجود واسطه غیبی در عرفان اسلامی امری شناخته شده است و از آن عموما به
باید این برگها را نیز تمثیلی بدانیم که برای ما پیامی نهفته دارند؛ولی در اینجا به همین اندازه بسنده میکنیم و دوباره نگاهی به
ایران نشأت گرفتهاند،به همین دلیل نیز تماشاگر این اثر و شاید دیگر آثار بهزاد به آشنا
شماه 01)"بدیع خلقت"ضبط شده است که با توجه به معنا و نیز حرف اول کلمه(م)مناسب بنظر نمیآید.
جامی از این برزخ به"مرتبه مثال"یاد نموده و آن را واسطه میان عالم ارواح و عالم اجسام دانسته است:"