خلاصه ماشینی:
"(صفوی،1374:43-42)بر طبق تعریف فوق،حقشناس از اختلاط بین گونههای زبان درپدیدآمدن نثر ادبی یاد میکند و برای زبان سه گونه نظم،نثر و شعر قائلشده است که نظم از طریق قاعدهافزایی بر نثر بهوجود میآید و شعربا گریز از قواعد دستوری زبان هنجار آفریده میشود.
بهنظر میرسد باید بر این تقسیمبندی،موارد دیگر هم اضافه کرد و آن«فراهنجاری تداعی»در دو حوزه دیداری و شنیداری است که این مورددر بررسی اشعار قیصر امینپور،بیشتر بررسی میشود ررسی فراهنجاریهای دهگانه در اشعار قیصر امینپور انسان برای انتقال اکفار و ایدههای خود و برای ایجاد ارتباط با دیگران،اززبان خودکار و هنجار جامعه زبانی خود بهره میبرد،در این شیوه بیان وبه کارگیری زبان،هیچگونه تلاشی برای جلب توجه شنونده و یا خوانندهبه عناصر ساخت زبان نمیشود و هدف اصلی رساندن پیام است.
«هرکس زبان حال خودش را ترانه گفت گل با شکوفه،خوشه گندم به دانهها شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز دریا به موج و موج به ریگ کرانهها» (امینپور،1386:51) علاوه بر تشخیص در این ابیات،شکوفه و دانه استعاره از کلمات شاعرانهگل و گندم است و شرم و لبخند و راز استعاره از آرایههای هنری شاعرانهچون«استعاره و تشبیه و کنایه»اند که شبنم و صبح و شب در ترانههایخود برای وصف معشوق خود بهکار بردهاند.
ز دست کفر زلفت داد و بیداد به درگاهت دل مو دادخواهه (امینپور،1386:69) که«مو»با مصوت کوتاه«ا»خوانده میشود،پس نمیتوان آن را ایهامتناسب گرفت ولی چون همراه«زلف»آمده است یادآور کلمه«مو»است دلم پیوسته با لطف مدامت که لطف دیگرونم گاهگاهه (همان:70) که کلمه«مدام»علاوه بر ایجاد مراعات النظیر با کلمات«پیوسته»و«گاهگاه»در هجای دوم کلمه«دام»را تداعی میکند که پیوستگی دلرا با این دام صد چندان مینماید."