چکیده:
مولانا جلال الدین،داستان را آوند بنیادین در ارائه و بیان اندیشه خویش قرار داده است.داستانهایی که چیرگی و تسلط او را بر متون دینی،عرفانی و تاریخی آشکار مینماید؛ذوق و ابتکار او در نحوهی پرداخت و به کار گرفتن اجزای داستان و در خدمت اندیشهی عرفانی قرار دادن حکایت در مثنوی به خوبی دیده میشود.شناخت مآخذ داستانها،متونی را که مولانا از آنها سود جسته است و همچنین درجهی دخل و تصرفهای شاعرانه و تأویلهای عرفانی را باز مینماید.این جستار کاوشی است در یافتن مأخذ یکی از داستانهای کوتاه مثنوی که در متون نظم و نثر دیگر نیز همانند آن آمده است.
خلاصه ماشینی:
"فروزانفر دربارهی مأخذ این داستان چنین مینگارد:«مأخذ آن روایت ذیل است: دخلت بثینه علی عبد الملک بن مروان فقال:یا بثینه ما اری شیئا مما کان یقول جمیل.
قال:فکیف صادفته فی عفته فقالت:کما وصف نفسه: لا والذی تسجد الجباه له مالی بمادون ثوبها خبر و لا بفیها و لاهممت بها ما کان الا الحدیث و النظر (ربیع الابرار زمخشری،باب العفاف و الورع و العصمه) این مطلب در شرح نهج البلاغه جلد چهارم طبع مصر ص 425 نیز منقول است و شیخ عطار در مصیبتنامه با تفاوتی که مناسب روایت مثنوی است به نظم آورده و گفته است: گفت هارون عشق مجنون میشنود آن هوس او را چو مجنون میربود...
2-1-در داستانی که فروزانفر از مصیبتنامه میآورد نیز قهرمان داستان لیلی است نه بثینه و همانند داستان مثنوی با قهرمانی لیلی در دیگر آثار آمده است که از همه مهمتر میتوان به گلستان سعدی اشاره کرد:«یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال وی بگفتند....
ابن عساکر(م 175)در تاریخ مدینه دمشق نیز این حکایت را ذکر میکند:«دخلت بثینه علی عبد الملک فآحد النظر الیها ثم قال یا بثینه ما رای فیک جمیل حین قال فیک ما قال.
و ابن ابی حدید(م 656)نیز با اختلافاتی این حکایت را در شرح نهج البلاغه آورده است:«دخلت بثینه علی عبد الملک بن مروان،فقال:ما اری فیک یا بثینه شیئا مما کان یلهج به جمیل فقالت:انه کان یرنو الی بعینین لیستا فی رأسک یا امیر المؤمنین.
با دقت در متن آداب الفقرای بابا جعفر ابهری مأخذ یکی از داستانهای مثنوی یافته شد و چنین مینماید که مولانا این اثر را دیده و از حکایات آن بهره گرفته است."