چکیده:
ادبیات عصر مشروطه،در پی تحولات سیاسی و اجتماعی و شکلگیری جنبش مشروطیت،مضامین آزادیخواهی،عدالتجویی،قانونگرایی،وطندوستی و احترام به حقوق انسانها را دربر میگیرد.
ادیب الممالک،دهخدا،عشقی،عارف،فرخی یزدی و محمد تقی بهار نمایندگان شعر دورهی مشروطهاند.از این میان،محمد تقی بهار،با تکوین جنبش مشروطهخواهی،در شمار مشروطهطلبان و انقلابیون جای میگیرد و با اشعار خود قیام مردم را همراهی میکند و تلاشتهای بیوقفهی مردم ایران را برای رسیدن به حکومت قانون و عدالت و رهایی از نظام استبدادی،در شعر خود منعکس میسازد.مضامین شعری او همان مضامین ادبیات عصر مشروطه است.
این مقاله در پی تبیین و بررسی زندگی و شعر و دو مضمون عدالتخواهی و قانونگرایی در اشعار این شاعر وطنی است.
خلاصه ماشینی:
"برای رسیدن به حکومت قانون و عدالت و رهایی از نظام استبدادی،در شعر خود منعکس میسازد.
ستم و بیعدالتی موجود در کشور باعث شده است که بهار به خدا متوسل شود و از او
دل بهار برای عدالتورزی و رفع جور و بیداد در کشور میتپد.
بهار،ایران را در اثر جور و استبداد حاکمان،ویران میبیند و بر این باور است که هر
شوم بیعدالتی است و آنان که به جای عدل و انصاف ظلم و ستم پیشه میکنند،در خور
اشعاری که در پس میآید مؤید این مطلب است:داد عدل و داد داد از آن میان نوشیروان زان بدو گیتی مر او را شاد شدن روشن روان
بهار میبیند ظلم و ستم جامعهی ایران را فراگرفته و مردم از تبعیض و فاصلهی
توصیه میکند با ظلم و ستم و بیعدالتی،موجبات تیرهروزی خود و میهن را فراهم نکنند:شاه چون مال رعیت برد و ظلم کند و ز چپ و راست شود مدح و ثنایش تکرار
حکومت مشترکشان باید زیر نظارت عدل و قانون باشد؛قانونی که مایهی زینت ملک است:
(یوان682/)!بهار با اظهار تأسف از این ماجرا میگوید:گه بر سر تبریز دویدند و نمودند قانون اساسی را از هم متلاشی
نهادن قانون مست و دیوانه خطاب میکند و مظفر الدین شاه را به سبب صدور فرمان مشروطیت و انتشار قانون اساسی میستاید و ویرانی ایران را به او نسبت میدهد و از او
بهار این رفتار دوگانه و دیکتاتورمنشانهی او را تقبیح میکند و به تمسخر میگیرد:هرکجا صرفه تقاضا کند،آنجا قانون محترم باشد و کس را نبود راه فرار "