خلاصه ماشینی:
چنانکه مؤلف دراوان عهد شباب از صاف تصوف سرمست گشته،مترنم این رباعی گردید: آه به سینه شعله افروختهایم زان شلعه متاع عافیت سوختهایم نه بیم ز دوزخ،نه تمنای بهشت از هرچه نه اوست دیده بر دوختهایم"9 برای نشان دادن ذوق شاعری ملک شاه حسین و شیوهء بیانش چند بیتی از اشعار او را در اینجا میآوریم: به ناوک تو خوشم،با جگر چکار مرا به ناله زنده دلم با اثر چکار مرا نسیم زلف به تاراج هوشم آمد و،رفت ز خویش بیخبرم با خبر چکار مرا01 بازم جنون ز همدمی جام تازه شد داغی که بود بر دلم،ز ایام تازه شد زلف تو حلقههای بلا زد به گرد دل صید فریب را دل از این دام تازه شد11 بر زخمهای سینه نمکریز گشت چرخ داغ دلم ز مرهم ایام تازه شد بادی ز محرمان ره کعبه گر نگشت در کوی دوست صدرهش احرام تازه شد21 هر جا که سخن از غم ایام برآید نام من شوریده سرانجام بر آید ناکامی خود را سر هر کارم شمارم یا رب نبود آنکه مرا کام برآید31 هنوز داغ تو در جان ممتحن باقی است هنوز در دل من ذوق سوختن باقی است گذشت عمر و نیامد ز مصر قافلهای هنوز نکهت آن بوی پیرهن باقی است41 سنگی است هر نفس ز فلک بر سبوی من افغان که ریخت پیش کسان آبروی من دیگر نماند طاقت دوری دل مرا بگرفت باز شوق رخت مو به موی من51 به محشر آرزومند غمش را حالتی باشد که نتواند ز بار آرزو از خاک برخیزد61 به همین ترتیب حدود 021 بیت شعر از سرودههای خویش را در کتاب نقل میکند71، همانگونه که از ابیات بالا پیداست صاحب تذکره اگرچه در سرودن شعر بیذوق نبوده ولی نمیتوان او را در زمرهء شعرا محسوب داشت،چه محتوا و شیوهء بیان در سطح بالایی قرار ندارد و به مرحلهء پختگی نرسیده است.