خلاصه ماشینی:
شغاد آنگاه که با شاه کابل به چارهجویی مینشیند تنها در اندیشه آن نیست تا از سر انتقام نام جهان پهلوان را به گیتی پاک کند و دل و چشم پدر را گریان و پر نم سازد و آتش کینه و حسد خویش را خاموش نماید و مردم دیار کابل را از باج و خراج برهاند بلکه میخواهد با از بین بردن برادر برای خود نیز ارزش و اعتباری کسی کند و خویشتن را از گمنامی برهاند و«به گیتی بدین کار نام»آورد و به رؤیای بلند پروازی و جاهطلبی جامه عمل بپوشاند از این روی با مهتر کابلی سخت به اندیشه فرو میروند و تا سحر سر به بالین خواب نمیآورند: بسازیم و او رابه دام آوریم به گیتی بدین کار نام آوریم بگفتند و هردو برابر شدند باندیشه از ماه برتر شدند نگر تا چه گفتست مرد خرد: که هرکس که بد کرد کیفر برد شبی تا بر آمد ز کوه آفتاب دو تن را سر اندر نیامد بخواب که ما نام او از جهان کم کنیم دل و دیدهء زال پر نم کنیم63 حالت در اندیشه رفتن و رایزنی شغاد و شاه کابل در«غرر»بیجان و خاموش ولی در شاهنامه زنده و گویاست.
حیله و نیرنگ شغاد و مرد کابلی برای کشاندن رستم به دیار آنان در «غرر»مجمل و مبهم است و به عبارت«بعض الملل»اکتفا شده،اما این حیله و نیرنگ بصورتی زیبا و دلکش و دقیق و روشن در شاهنامه آمده: چنین گفت با شاه کابل شغاد که گرزین سخن داد خواهیم داد یکی سور کن مهتران را بخوان میورود و رامشگران را بخوان به می خوردن اندر مرا سردگوی میان کیان ناجوانمرد گویی ز خواری شوم سوی زابلستان بنالم ز سالار کابلستان چه پیش برادر چه پیش پدر ترا ناسزا خوانم و بد گهر بر آشوبد او ار سر از بهر من بیاید برین نامور شهر من73 در«غرر»شغاد به پایان کار نمیاندیشد و از پیروزی و توفیق در نیرنگ خود سخنی بر زبان نمیآورد،ولی در«شاهنامه»به چاره سازی خویش امیدوار است و کارایی خود را چنین زمزمه میکند: بر آید چنین کار از دست ما به چرخ فلک بر بود شست ما83 در«بنداری»ترجمه این بین نیامده.