خلاصه ماشینی:
این وقایع در گذشته بوده است و دراینصورت الحق که بتپرستان بدی هستیم زیرا به جای بتپرستیدن خود را به او مشغول کردهایم و در این مشغولیت عمر گذراندهایم آنوقت اگر این آثار یعنی انبان معلوماتی دربارهء گذشته،به دست مردم امروز برسد که در بند مسائل روزمرّهء زندگی گرفتارند و عنکبوتوار به دور خویش تار میتنند ایبسا که بگویند اینها همه بیهوده است امّا همیشه ما در کار تاریخنویسی به فراهم آوردن مجموعهء اطلاعات پراکنده نمیپردازیم و وقتی فی المثل آثار حکیمی را طبع و نشر میکنیم مرادمان این نیست که فقط مردمان بدانند که در قرن ششم حکیمی به نام سهروردی بوده و به فتوای رؤسای شریعت و به فرمان صلاح الدین ایوبی در سن جوانی شهید شده است؛ما اینجا با تفکّر سهروردی سروکار داریم و میدانیم یا متوجه میشویم که زندگی او هم جدا از این افکار نبوده است با اینهمه وقتی مطابق رسم و شیوهء متداول فکر میکنیم ایبسا که بگوئیم این درست که سهروردی در زمان خود مردی بزرگ و متفکر بوده و آراء او باعث شده است که گرد و غبار کدورت بر خاطر ارباب شریعت بنشیند و اسباب قتل و نابودی او فراهم شود امّا ما امروز در دورهء رونق علم و در روز روشن علم چه نیازی به حرفهای او داریم مخاطبان او کسانی هستند که در ظلمت بسر میبرند و نمیدانند که در ظلمتند وانگهی او باز هم راه ظلمات را به ما نشان میدهد و میخواهد مردمان در این راه بروند تا بدانند که قبلا هم در ظلمت بودهاند و ما زمانی است که دیگر از ظلمت نجات یافتهایم!و بیرجوع به آثار او و ناخوانده از پیش میدانیم که او چیز مهمی ندارد که بگوید و این از خصوصیات عهد ماست که اهل آن به مکتب نرفته و کتاب نخوانده و به تجربه آشنا نشده بسیار چیزها میدانند و با دمزدن از روح علمی (که مرادشان از علم،صرف علم حصولی رسمی است)و انصاف و دقت و وسواس،جاهلانه حکم بر ردّ و بطلان امور میدهند و این امر عجیبی نیست؛علم جدید با غفلت نهتنها منافات ندارد بلکه حاصل غفلت بشر است حاصل دوری اوست از وطن اصلی و یار و دیار؛امّا سهروردی میخواهد به وجهی ما را به وطن اصلی خویش که جائی و نامی هم ندارد بازگرداند یعنی ما را از غربت در دنیای مغرب غواسق به وطن مشرق انوار برساند و ما که بیگانه نسبت به وطن اصلی خویشیم گوش نیوشای سخن او را نداریم.