خلاصه ماشینی:
از صفحهء خیال ببالهای آبنوسی کلاغ نوشته و ترجمهء دکتر پرویز آموزگار استادیار دانشکدهء ادبیات و علوم انسانی مکتب سمبولیسم حاصل عصیان نویسندگانی بود که از حقیقت خشک رئالیسم (Realism) و ناتورالیسم (Naturalism) میخواستند تا دشتهای پرخیال آزادی پرواز کنند.
آیا جز کلاغ،جز کلاغی خسیس و باران خورده،کلاغی که زشتی هزاران زمستان را ببالهای کثیف خود آلوده است و ته چشمان زمستانی و سیاه خود یادهای یادرفتهی انسانی را بزنجیر کشیده است چه سمبلی میتوان گزید؟ سمبولیسم برای بیان اینهمه رنج به پناه موسیقی میرود.
شاید آنچه را که شاعر سمبولیست میبیند هیچکس نبیند و هیچ خوانندهای قصد نویسنده را بصراحت و روشنی در نیابد اما مطمئنا در آهنگ گویای شعر سمبولیسم هرکس گمشدهی نایافته خود را خواهد یافت.
راست است سمبولیسم از روح بیحسی،بدبینی و بیاعتمادی به همه قراردادها سرچشمه میگیرد و خود را برؤیاهای فرّار میسپارد اما هرگز در شعر سمبولیسم تصادف و انحراف وجود ندارد.
آلن پو شاعری است که در کنار عظمتهای دنیای آزاد به نابودی بشر میاندیشد احساس میکند که بشر با همهء توانائی در آفرینش عمارتهای آسمانخراش و بمبهای هستی سوز قادر نیست معشوق زیبای او لنور را برایش حفظ کند.
کلاغ ابلیس است یا پیامآور،برای شاعر فرق نمیکند هرچه هست پیغامآور رنجهاست؛میآید و در وسط اندیشهی آسمانی شاعر مینشیند و برنمیخیزد جای میگیرد و هرگز نمیرود.
پو وقتی چنگال زشت بیماری سل را در کنار رگهای حیات خود حس میکند،وقتی میفهمد که سل در سینهء او پردوام و همیشه خانه میکند با کلاغ پیر و فرتوت همراز میگردد.