خلاصه ماشینی:
هنینگ در مقالهء خود باساس چنین تعبیری از سرودهای پیامبر ایرانی حمله کرد و نقاط ضعف آنرا آشکار ساخت و درحقیقت انتقاد استوار او بود که از بسط این فرضیه که اعتبار و شهرت نوبرگ و پشتیبانی برخی از شاگردان او در پس آن قرار داشت جلوگیری کرد.
از نکات تازهای که در ین خطابهها در تأئید«خوارزم بزرگ»بعنوان سرزمین زردشت مییابیم مقایسهای است که هنینگ میان زبان خوارزمی،که خود بکشف آن مشغول بود، و زبان اوستائی میکند و عدهای از کلمات مشابه آنها را برمیشمارد و احتمال میدهد که گاتها در حوالی مرو و هرات و بیشتر قسمتهای تازهتر اوستا در حوالی سیستان بوجود آمده باشد1، هرچند باحتیاط از تصریح به اینکه زبان خوارزمی(که جملات و کلمات پراکندهای از آن در برخی آثار فقهی اسلامی و کتب بیرونی دیده میشود و ترجمهء مقدمهء الادب زمخشری نیز بآن زبان موجود است)دنبالهء مستقیم زبان اوستائی باشد خودداری میکند.
چنانکه وقتی که دانشمند فقید بلژیکی آندره ماریک پس از چند سال زحمات شبانهروزی کتیبهء بلخی معبد«سرخ کتل»را که کاشف از یکی از زبانهای گمشدهء ایرانی بود قرائت کرد و منتشر ساخت2،این هنینگ بود که محلّ درست این زبان را در میان زبانهای ایرانی معین کرد و معنی واقعی کتیبه و زمان آنرا دریافت و کلمهای را که بمعنی«آب»است و کلید مضمون کتیبه است تشخیص داد و مفهوم کتیبه را روشن کرد3.
زبان سغدی که نخستین آثار مکتوب آن در کاوشهای تورفان بدست آمده بود تقریبا از همان آغاز کار هنینگ موضوع پژوهش و تتبع او قرار گرفت و بسیاری از قطعات سغدی را با قرائت و توضیحات منتشر کرد و علم وسیع و فطانت طبیعی خود را برای روشن ساختن این قطعات و تشخیص کلمات آنها و اشتقاق این کلمات بکار برد.