چکیده:
با اینکه متکلمان امامی،اشعری و معتزلی،خداوند را مرید دانستهاند و در باب مسأله اراده الهی بحث کردهاند،لکن از چند لحاظ میان آنها اختلاف است:
1-آیا اراده،صفتی است عین ذات یا زاید بر ذات؟
2-آیا اراده،از صفات قدیم است یا حادث؟
3-آیا اراده،از صفات ثبوتی است یا سلبی؟
4-آیا اسناد اراده به خداوند حقیقی است یا مجازی؟
5-آیا اراده،صفتی است موجود یا از احوال است؟
این نوشتار آراء هر سه مکتب کلامی را درباره مسأله اراده الهی بررسی کرده است.
خلاصه ماشینی:
"بعضی متکلمان امامیهء حدیث گرا به ذاتی بودن ارادهء خداوند دو اشکال وارد ساختهاند: الف-اگر اراده صفت ذات باشد مستلزم حدوث ذات باریتعالی است؛زیرا اراده حادث است و از حدوث آن،حدوث ذات لازم میآید در حالی که ذات حق قدیم است.
3-2-چرا معتزله اراده را«حادث نه در محل»میدانند؟ معتزلهء بصره ارادهء خداوند را حادث نه در محل میدانند(قاضی عبد الجبار،شرح، 440؛بغدادی،229)و این به معنی زیادت این صفت بر ذات حق تعالی است و زاید بودن صفت به معنای اثبات وجود آن برای ذات است پس چگونه میتوان آن را انکار کرد.
در اینجا این سؤال پیش میآید که چرا ارادهء خداوند نفی میشود در حالی که آیات و روایات زیادی اراده را به او نسبت میدهند؟پاسخ این است که:منظور از نفی اراده،نفی آن به صورت صفت حقیقی است در عین حال منکران سه جایگاه برای ارادهء خدواند قائلاند،یکی در تکوین که خود فعل است و دومی در افعال بندگان که به ایشان امر فرموده است که واجبات را انجام دهند و سومی به خبرهایی برمیگردد که خداوند دربارهء آینده میدهد،مانند قیامت و حالات آن.
تفاوت استدلال اشاعره با متکلمان دیگر در اثبات مرجح بودن ارادهء خداوند در این است که مرجح بودن اراده را به جهت علم خدا به منفعت و مصلحت نهفته در فعل نمیدانند زیرا منکر وجود غرض در فعل خدایند چون غرض داشتن را نشانهء نقص و ضعف میدانند،از این روست که اراده را مستقل از علم دانستهاند(ابن فورک،69؛ فخر رازی،المطالب العالیه،3/80)."