چکیده:
امروزه دانشگاهها، به عنوان مراکز تربیت نیروی انسانی متخصص کشورها، نقش مهمی
در افزایش رشد و توسعه اقتصادی ایفا میکنند.در همین راستا، اقتصاد آموزش عالی در
چند دهه اخیر گامهای مؤثری در جهت نحوه تخصیص بهینه منابع فیزیکی و انسانی در
دانشگاهها و افزایش کارایی آنها به عنوان واحدهای تولیدی چند ستادهای برداشته
است.با توجه به اینکه در چند سال اخیر دانشگاههای دولتی ایران قسمت اعظم منابع خود
را صرف تولید آموزشی کردند، این مقاله با در نظر گرفتن دانشگاههای دولتی به عنوان
واحدهای تولیدی تک ستادهای(تولید آموزشی)و بررسی ارتباط عوامل انسانی و فیزیکی 21
دانشگاه دولتی کشور برای دوره زمانی 1373-1377 و تلفیق دادههای مقطعی و زمانی، یک
تابع تولید خط خاص آموزشی را در قالب یک سیستم معادلات همزمان، به روش حداقل مربعات
وزنی(WLS)برآورد میک ند که در آن کیفیت تولید آموزشی، سیاستهای پذیرش دانشجویان
کارشناسی و کیفیت هیأت علمی دانشگاه به صورت درونزا رفتار میکنند.نتایج پژوهش حاکی
از آنند که در سالهای اخیر سیاستهای پذیرش
دانشجویان کارشناسی دانشگاهها در راستای افزایش کیفیت تولید آموزشی آنها نبوده
است؛با این حال کیفیت هیأت علمی، بودجههای گروههای آموزشی، عملیات کمک آموزشی و
بودجههای اختصاصی دانشگاهها در جهت ارتقای سطح کیفیت تولید آموزشی به کار گرفته
شدهاند.افزایش بودجههای خدمات اداری از کیفیت تولید آموزشی کاستهاند و بودجههای
پژوهشی دامنه فعالیتهای آموزشی دانشگاهها را کاهش دادهاند.این نتایج، علاوه بر
اینکه بیانگر وضعیت سیاستگذاری بخش آموزش عالی در چند سال اخیر هستند، میتوانند به
عنوان ابزاری مفید برای برنامهریزی آموزشی عالی در سطح دانشگاههای کشور به کار
گرفته شود.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه در چند سال اخیر دانشگاههای دولتی ایران قسمت اعظم منابع خود را صرف تولید آموزشی کردند، این مقاله با در نظر گرفتن دانشگاههای دولتی به عنوان واحدهای تولیدی تک ستادهای(تولید آموزشی)و بررسی ارتباط عوامل انسانی و فیزیکی 21 دانشگاه دولتی کشور برای دوره زمانی 1373-1377 و تلفیق دادههای مقطعی و زمانی، یک تابع تولید خط خاص آموزشی را در قالب یک سیستم معادلات همزمان، به روش حداقل مربعات وزنی(WLS)برآورد میک ند که در آن کیفیت تولید آموزشی، سیاستهای پذیرش دانشجویان کارشناسی و کیفیت هیأت علمی دانشگاه به صورت درونزا رفتار میکنند.
در بخشهای قبل، با ارائه یک سیستم معادلات همزمان و برآورد آن، به شناسایی این عوامل و میزان تأثیر آنها بر فرآیند تولید آموزشی پرداختیم و در نهایت با بررسی نتایج حاصل از برآورد سیستم معادلات همزمان مشخص گردید که: در دوره مورد بررسی، افزایش پذیرش دانشجویان کارشناسی در دانشگاهها باعث کاهش کیفیت تولید آموزشی آنها شده است؛ هیأت علمی دارای مرتبه استادیار و بالاتر نقش بسزایی در میزان قبولی دانشگاهها در آزمون کارشناسی ارشد دارند؛ بودجههای گروههای آموزشی در افزایش و کاهش نقش بسزایی در افزایش کیفیت تولید آموزشی دارد؛ افزایش بیرویه بودجه خدمات اداری کیفیت تولید آموزشی دانشگاهها را کاهش میدهد؛ افزایش بودجههای از محل درآمدهای اختصاصی دانشگاهها به افزایش تولید آموزشی کمک میکند؛ در سالهای اخیر، فعالیتهای پژوهشی تا اندازهای از حجم فعالیتهای آموزشی دانشگاهها کاستهاند؛ تنها شواهد اندکی دال بر اینکه هیأت علمی دارای مرتبه استادیاری و بالاتر دانشگاهی عامل تعیین کنندهای در پذیرش دانشجویان کارشناسی دانشگاهها هستند، وجود دارند؛ مربیان دانشگاه عامل تعیین کنندهای در پذیرش دانشجویان کارشناسی دانشگاهها محسوب میشوند؛ بودجه سرانه کل دانشگاهها نقش مهمی در سیاستهای پذیرش دانشجویان کارشناسی دانشگاهها ایفا میکند؛ سیاستهای پذیرش دانشجویان تحصیلات تکمیلی به خوبی کیفیت هیأت علمی دانشگاهها را توضیح میدهند؛ سهم درآمدهای اختصاصی دانشگاهها از بودجه کل تأثیری بر کیفیت هیأت علمی دانشگاهها ندارد؛ بودجههای پژوهشی دانشگاهها تا حدودی معرف کیفیت هیأت علمی دانشگاهها هستند."