چکیده:
این مقاله به دنبال تبیین خاستگاه جنبش جوانان ایران در فاصله زمانی 1380-1350 است.در این سه دهه جنبش جوانان یکی از جنبشهای اجتماعی مهم در عرصه سیاسی کشور بوده است.برای تبیین خاستگاه این جنبش دو متغیر«شکاف نسلی»و«دموکراسی»بررسی شده و نتایج حاصل نشان میدهد خاستگاه جنبش جوانان در ایران تقابل دموکراسی و اقتدارگرایی بوده است نه شکاف نسلی.در تحلیلهای این مقاله علاوه بر آمارهای رسمی از نتایج برخی نظرسنجیها نیز استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
"جدول شماره 1 جمعیت جوان کشور(ارقام به میلیون نفر) (به تصویر صفحه مراجعه شود) (همان:51-41) همزمان با رشد نسبی جمعیت جوان کشور،در این سه دهه جنبش جوانان نیز به یکی از جنبشهای اجتماعی مهم در کشور تبدیل شده است.
بدون غفلت از اشکالات اساسی نظریه لرنر به ویژه نگاه خطی به مسیر توسعه و نگرش جبری و دترمینیستی به روند گذار جوامع از سنتی به مدرن،باید گفت این نظریه به دلایلی چون توجه به شاخصهای مهم و کلیدی در مسیر نوسازی و توسعه،در نظر گرفتن کشور ایران به عنوان یکی از مصادیق بررسی و از همه مهمتر توجه به نقش جوانان در این فرآیند،نظریهای مناسب و قابل اتکاء برای تبیین تحولات معطوف به دموکراتیزاسیون در ایران است.
IR ) همان گونه که از آمار و ارقام مربوط به دو شاخص مشارکت و رقابت سیاسی بر میآید،در حالی که با رشد شاخصهایی چون شهرنشینی،افزایش سطح سواد جامعه و گسترش کاربرد رسانههای همگانی،مشارکتجویی سیاسی در میان مردم فراگیر شده بود،در دو مقطع زمانی دهه پنجاه و دهه هفتاد شاخصهای دموکراسی در جامعه رو به افول نهاده و نظام سیاسی موجود به سمت اقتدارگرایی سوق یافته است.
سپس فرضیه تقابل دو جبهه اقتدارگرایی و دموکراسی به عنوان خاستگاه جنبش جوانان بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که با وجود رشد زمینههای مشارکتجویی سیاسی در ایران(شهرنشینی،سواد،کاربرد رسانههای همگانی)،در دو دهه پنجاه و هفتاد،شاخصهای دموکراسی در جامعه رو به افول نهاده و بین دو جبهه اقتدارگرایی دموکراسی تقابل به وجود آمده است."