خلاصه ماشینی:
گذشته از کوششهائی که در آن ایام برای بیان منشاء عالم بکار رفته،اساطیر،شامل پندها و اطلاعاتی هستند(از قبیل افسانهء«پاندرو»که معرف کنجکاویهای زنانه است و سرگذشت«پنلوپ»که نمونهء وفاداری محسوب میشود)و بسیاری از آنها تعبیر و تفسیری از جملهء معروف«خود را بشناس»میباشند:داستان «نیوبه»که از بابت فرزندان خود دچار کبر و غرور شده بود-بلروفون که بفکر تصرف اولمپ افتاد-ایکار،که بالهایش در اثر حرارت خورشید ذوب شد-برای بیان ناتوانی بشر در رقابت با خدایان ابتکار شدهاند و بنابراین باید آنها را آئینه روح بشر،که انسان قرن بیستم نیز میتواند خود را بصورت یک آتنی قرن ششم پیش از میلاد در آنها بازدید،دانست.
این قصهها نه تنها در تاریخ هر مملکت نقشی اساسی بازی میکند،بل نموداری از تجارب پیشینیان و کوششهای بیدریغ آنان بمنظور هموار کردن راه زندگی همهء افراد بشر است و در عین حال حاوی سودمندترین و جالبترین سرگرمیها نیز میباشد و هریک از آنها به مثابهءمشعلی فروزان راهنمای مردم روشنبین و حقیقتجو خواهد بود.
ایفیژنی که قرار بود بصورت قربانی سادهای تقدیم شود،در دورهء تراژدینویسان اهمیت زیادی کسب کرد و دربارهء او اخبار و حکایات مختلفی رواج گرفت که برای توجیه آنها مجددا بحکایات عامیانه و روایات فولکلوری توسل جستند و همین مطلب،یعنی شهرت فوق العادهء پارهای از آنها،مانند دور ادبی تروا،موجب رواج روایات محلی مختلفی دربارهء پارهای از قهرمانان شد و شاید بمناسبت همین شهرت،در بسیاری از نقاط،روایات محلی را بقهرمانی که معروفیت بیشتری کسب کرده بودند،نسبت دادند.