خلاصه ماشینی:
"حالا فقط به یک چیز فکر میکرد:این جا یک زندان است، او زندانی است و مادر زندانبان!آن هم یک زندانبان غیر قابل تحمل!
یک مادر نیز ممکن است بتواند در برابر رفتار پرخاشگرانهء دخترش،وقتی اجازهء رفتن به خانهء دوستش را ندارد،صبور بماند ولی در برابر پوشیدن یک لباس نامناسب،یا آرایش کردن او دیگر نمیتواند شکیبایی به خرج دهد و وقتی صبر و شکیبایی والدین ته میکشد،آنها از روی ناراحتی و با احساسات خشمگینانهء خود عکس العمل نشان میدهند و این تکانهای شدید مثل بیماری مسری،به فرزندان نیز سرایت میکند.
تا به حال با کسی قدم زدهاید؟ کمکم هر دو سعی میکنید همگام و هماهنگ قدم بردارید،این طور نیست؟ یک والد و کودک هم به تدریج شبیه همسرانی میشوند که سالها در کنار هم زندگی کردهاند و خود را با خلق و خو و انتظارات یکدیگر هماهنگ کردهاند(شاید به همین دلیل است که ناپدری یا نامادری بودن،میتواند سخت باشد).
شاید زمانی که شما با دقت این روش را در مورد کسی که به شدت از شما عصبانی است، به کار گرفتهاید،انتظار داشته باشید که در آن لحظه از شما تشکر کند و مثلا بگوید:«از این که تا این حد دلسوز و صبور هستی متشکرم!»ولی باید بدانید که غالبا اولین نشانهای که حاکی از ثمربخش بودن گوش دادن شماست،ابراز خشم و عصبانیت گوینده است.
شنیدن رگباری از گلهها و شکایتها،گاهی چندان منطقی به نظر نمیآید،یا در معرض اتهام فرزندان واقع شدن برای والدین، چندان کار سادهای نیست،ولی به آنها اجازه بدهید تا بدون توهین به شما خشم خود را ابراز کنند و بگویند که واقعا چه میخواهند."