چکیده:
است.تأثیرپذیری برخی نویسندگان معاصر یونانی،مانند کازانتزاکیس در رمان معروف خود به نام گزارش به خاک یونان از اشعار شاعرانی چون سعدی،مولوی، حافظ و بعضی آثار عرفانی مانند تذکرة الاولیا و اسرار التوحید هم از دیگر موضوعات این مقاله است.دو کشور ایران و یونان با پیشینهء تاریخی،سیاسی،فرهنگی و ادبی طولانی و عمیق و ریشهدار،همواره در طول تاریخ،ارتباطات بسیار مهم و بعضا گستردهای با یکدیگر داشتهاند:ازاینرو،در مقالهء حاضر،روند پیوندهای مختلف سیاسی، فرهنگی و ادبی دو کشور که در برخی موارد همگنیهای بسیاری بین آنها وجود دارد،بررسی میشود.از آنجا که هدف ما از نوشتن این مقاله،بیشتر بیان مسائل فرهنگی و ادبی است،از جنبههای مبادلات تاریخی،سیاسی و تجاری ایران و یونان در عهد هخامنشی درمیگذریم و بیشتر روابط ادبی و بعضا زبانی را بررسی میکنیم.باشد که از این رهگذر،استمرار و حیات فرهنگی متقابل دو کشور در طول تاریخ بهتر شناخته شود. ورود واژگان زبان یونانی در زبان فارسی و برعکس،یکی از موارد قابل مقایسهء برخورد پیوند دو کشور است.نکتهء شایان ذکر دیگر،تأثیر برخی جنبههای فرهنگی دو کشور در یکدیگر و تأثیر داستانهای یونانی بر آثار ادبی فارسی چون داستان«اسکندر مقدونی»،«سلامان و ابسال»،«وامق و عذرا»و برخی داستانهای خمسهء نظامی،آثار مولانا،به ویژه دیوان کبیر است که در متن این مقاله به آنها اشاره شده است.وجود لغات یونانی قدیم در طب اسلامی نیز از دیگر مباحثی است که در مقالهء حاضر در حد اختصار دربارهء آن بحث شده
خلاصه ماشینی:
"پژوهشی تطبیقی در وجوه مشترک فرهنگ و ادبیات فارسی و یونانی دکتر ابو القاسم رادفر عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی-واحد جیرفت چکیده دو کشور ایران و یونان با پیشینهء تاریخی،سیاسی،فرهنگی و ادبی طولانی و عمیق و ریشهدار،همواره در طول تاریخ،ارتباطات بسیار مهم و بعضا گستردهای با یکدیگر داشتهاند:ازاینرو،در مقالهء حاضر،روند پیوندهای مختلف سیاسی، فرهنگی و ادبی دو کشور که در برخی موارد همگنیهای بسیاری بین آنها وجود دارد،بررسی میشود.
نکتهء شایان ذکر دیگر،تأثیر برخی جنبههای فرهنگی دو کشور در یکدیگر و تأثیر داستانهای یونانی بر آثار ادبی فارسی چون داستان«اسکندر مقدونی»،«سلامان و ابسال»،«وامق و عذرا»و برخی داستانهای خمسهء نظامی،آثار مولانا،به ویژه دیوان کبیر است که در متن این مقاله به آنها اشاره شده است.
افسانهها و داستانهای قدیم برخی از کشورها و ملل دنیا بهطور بینظیر و غیرمنتظرهای به یکدیگر شباهت کامل دارند؛مانند برخی داستانهای ایران و یونان که بین آنها چنان شباهتی وجود دارد که گویی تمدن قدیم این دو ملت تحت تأثیر یک نسخ عوامل مشترک بوده است.
هرکس شاهنامهء فردوسی و ایلیاد هومر را که بیش از دو هزار سال تفاوت زمانی با هم دارند،به دقت خوانده باشد،پی میبرد که این دو منظومهء رزمی و حماسی از حیث صفات پهلوانان و اعمال و رفتار آنها و کیفیت مبارزهء طرفین و آراستن میدانهای جنگ و حتی در تشبیهات و پارهای از استعارات ادبی چقدر باهم خویشی و پیوند دارند(عرفان، 4031:764) زیرا دو حماسهء مذکور،حاکی از تمدن و فرهنگ دو قوم و دو سرزمین جداگانه است که هریک خصوصیات خلقی و فرهنگی ویژهای دارند."