خلاصه ماشینی:
"نویسنده این اثر با انجام پژوهشی مبنی بر مقایسه اطلاعات موجود در آثار مختلف و با در نظر گرفتن جنبههای بومشناختی هر اثر تلاش میکند دریابد که چرا در میان پادشاهان مختلف داریوش سوم که در دورهای چنین تأثیرگذار از تاریخ بر سرزمینی به بزرگی ایران هخامنشی حکومت میکرده،محکوم به فراموشی شده است.
از یک سو منابع مکتوب به جا مانده از آن دوره تاریخی بیشتر نوشته یونانیان و رومیان است و زیادهروی ایشان در توصیف فتوحات اسکندر و بزرگنمایی شخصیت و افتخارات او و درمقابل توجه اندک ایشان به داریوش سوم باعث شده که آنچه درباره او از میان این آثار بدست میآید بسیار پراکنده باشد و هیچگاه سرگذشت تاریخی مستقلی از وی بدست نیاید.
پس با اشاره به نوع منابع مورد استفاده و تصاویر متضادی که از داریوش در میان متون نوشتهء دست دشمن بدست میآید میگوید که برای روشن شدن موضوع بخش گستردهای از کتاب را به بررسی روش تاریخنویسی آن زمان و سایر عوامل مؤثر بر آثار نویسندگان متعدد تاریخ اسکندری اختصاص داده است.
بخش مهمی از کتاب به بررسی منابع ایرانی و تصویر دارا و اسکندرنامهها اختصاص یافته که نویسنده درباره آن میگوید:«شاید اگر مورخین متأخر از تصاویر مطرح شده از داریوش در ادبیات و هنر یعنی انواع اسکندرنامهها و نقاشیهایی که جنگهای دو کشور را به تصویر کشیدهاند استفاده میکردند میتوانستند مانند آنچه درباره بیشتر شاهان قدیم انجام میشد برای داریوش هم انجام دهند و سرگذشت او را با آمیختن کمی افسانه بنویسند اما حتی دریغ از چنین ارادهای تنها اسکندرنامه نویسان چنین کردند و امروز شاهدیم که تا چه اندازه اطلاعات اینگونه داستانهای به ظاهر عامیانه مورد استفاده پژوهشگران قرار گرفته است."