چکیده:
طبیعت با قابلیت و داشتههای بینهایت خود،همواره پشتوانهای عظیم برای هنر و آثار هنری بوده است.هنرمندان با بهرهمندی از سرمایههای طبیعت،هنر خویش را تعالی بخشیده و آن را از امکانات بسیاری بهرهمند ساختهاند.نیما یوشیح،شاعر طبیعتگرای معاصر،با حضور مداوم در دامن طبیعت،توانست پیوندی فکری و عاطفی بین خود و طبیعت پدید آورد.او ذهنیت شعری خویش را با طبیعت،به صورتی تنگاتنگ در آمیخت و آن را جانمایهء هنر خویش ساخت.تأثیرپذیری نیما از طبیعت دستاوردهای بسیاری برایش داشته است.او نوآوری خویش را نیز مدیون طبیعت است.مشاهدهء تازگیهای طبیعت و درک بیواسطهء او از پویایی و تحول جاری در آن،توانست منبع الهامش قرار گیرد و در وی به انگیزهای عظیم برای تحول تبدیل شود.شعر نیما یوشیج از هر نظر با طبیعت ارتباط و آمیختگی یافته است.او به اشکال مختلف از امکانات طبیعت بهره برده است.
خلاصه ماشینی:
"با استناد به این سخن که«طبیعت خود را در حین خلسه هویدا میکند» (ولک 9731:431)،میتوان گفت:هنر ظرفیت و مجال چنین خلسهای را در مخاطب خویش فراهم میآورد و با نزدیک شدن به طبیعت،جلوهای ملموس و قابل درک از آن برای انسان پدید میآورد.
چند نمونه هایکو از چند شاعر ژاپنی را میآوریم: مردی که کشتزار را تخم میزند گوش به سوی زنی پیش میآورد ستارهای نورش را بر آن دو میپاشد (پاشایی /6731تاکه ئو073/) سنگ پشت پیر در آبگیر پیچوتاب میخورد و به صدا در میآورد برگهای نیلوفر آبی را (همان/نونی تسورا241/) من این جایم،در میان گلها میشنوم که مردمان خنداناند در کوهستان بهاری (همان/بوئی ستو521/) کوکو میخواند در میان شاخساران پر برگ کوهستان تابستانی دور،بس دور، پژواک آوازش (همان/باشو07/) قصد این نیست که بگوییم نیما یوشیح حال و مشربی عرفانی چون «هایکو»سرایان دارد،اگرچه او نیز غالبا در پرتو شهودی خاص،پیرامون خویش را نگریسته و جلوههایی از آن را ترسیم کرده است.
او در تصویرهایی نمادین-که ترکیبی از زندگی انسان و حیات طبیعتاند-جامعهء انسانی خود را با مسائل و مصائب مختلفی که دارد،در کنار یا در متن طبیعت و اجزای آن قرار میدهد و از این طریق،مفاهیم موردنظر خویش را بیان میدارد: در کارگاه کشمکش آفتاب و ابر/آنجا که در مه است فرو روی آفتاب و یک نم ملایم/در کوه میرود و در میان دره به اطراف جوی آب/یک زمزمه است دائم/با آنچه میرود..."