چکیده:
عادتها،حصارهای بلند و دیواری عبوسی هستند که فرصت تماشای تازه را از انسان میگیرند،این مقاله نگاهی است تازه به سرافرازترین و با صلابتترین آیت خدا،یعنی کوه شاهنامه. هبوط انسان بر البرز کوه(اسطوره کیومرث)و عروج او به عالم ملکوت(اسطوره کیخسرو)و الطاف الهی در این بازگشت (اسطوره زال)رمز وحدت وجود است.کوه رمز«مرکز»است و راه یافتن به این مرکز،رهایی از زمان و اتصال به محور جهان است یعنی بازگشت انسان به اصل خود. در این مقاله سعی شده است گوشهای از رازهای اسطورهای و باورشناختی در جغرافیای اساطیری شاهنامه مورد نقد و بررسی قرا گیرد.
خلاصه ماشینی:
"در پیوند البرز کوه با اسطورهی بهشت،در باور ایرانیان باستان که در شاهنامه به شکل زیبایی انعکاس یافته است،سیمرغ پیونددهندهی انسان دورافتاده از آشیانهی نخستین خود است و زال نمود این انسان که هر دو با البرز کوه به عنوان مرکز جهان،پیوندی تنگاتنگ دارند و همین البرز است که در فرهنگ اسلامی تبدیل به قاف میشود.
«از این کانون مرکزی که نقطهی اتصال مبدأ انسان و مبداء عالم است،آدمی؛هم از طرفی بهطور مطلق به آغاز راز هستی پی میبرد و هم به طور نسبی ادامهدهندهی میراث پیشینیان با نیاکان میگردد،به عبارت دیگر هم رجعت به اصل میکند و هم به سبب این رجعت،وارث خاطرهی ازلی قومی خودش میشود که از همین مبدأ اولین اساطیر[نقطهی مرکز]سرچشمه گرفته است4 پس هستهی اصلی از نقطهی مرکز آغاز میشود و به سبب پویایی و حرکت،آن نقطه از نیستی به هستی درمیآید و زندگی از آن مرکز شکل میگیرد و البرز شاهنامه،همان نقطه است.
در بررسی ارزشیهای رمزی کوه،به این نتیجه میرسیم که کوه البرز در میانهی جهان واقع است و مفهوم فضای خلقت و آفرینش است،عالم از مرکز خودش به وجود میآید و از نقطهی مرکزی یعنی ناف به چهار جهت اصلی گسترش مییابد، پس سرزمین ما،رمز آفرینش است و ما در مکان مقدس سرشار از نیروی زندگی هستیم و میتوانیم از نیرویر لا یزال الهی که در این مکان مقدس فوران میکند بهرهها بگیریم و به اصل خود بازگریدم،پس بیجهت نیست که در اساطیر ما کوه نماد بهشت است و ریشه در نوستالژی(غم غربت)ایران باستان دارد."