چکیده:
بر پایه برخی از گزارشهای تاریخی تدلیس در عصر تابعان امری شناخته شده بود.برخی از تابعان نیز به تدلیس در حدیث پرداختهاند.در این دوره دو جریان موافق و مخالف تدلیس در مقابل یکدیگر قرار داشتند.جریان مخالف تدلیس با تلاشهای شعبة بن حجاج در عراق شکل گرفت.و در عصر پس از تابعان با پیگیری محدثانی همچون شافعی گسترش یافت.در عصر پس از تابعان،جریان مخالف تدلیس بر تمام محافل حدیثی حاکم شده و نخستین تالیفات در زمینه اسماء مدلسان بوجود آمد.در دورههای بعد علمای حدیث در کتب مصطلح الحدیث به بحث از تدلیس و تقسیم تدلیس به دو گونه تدلیس استاد و شیوخ و تقسیمبندیهای ذیل تدلیس اسناد پرداختند.تالیفات متعدد در زمینه اسماء مدلسان و دستهبندی مطالب نیز از تلاشهای متاخران در موضوع تدلیس است.اما در قرون گذشته تلاش علمای حدیث در تعریف تدلیس و تقسیمات آن همگی معطوف به حوزهء سند روایات شده که جدا محل سوال است.
خلاصه ماشینی:
"(همو،301)شاذکونی نیز بین روایاتی که اعمش و قتاده با لفظ«سمعناه»نقل کردهاند و دیگر روایات آنها تمایز قائل شده است و شرط اخذ حدیث از این دو راوی را تصریح به لفظ«سمعناه»در کلام آنها کرده است:«من اراد التدین بالحدیث فلا یاخذ عن الاعمش و لا قتاده الا ما قالا«سمعناه»(همانجا،701) به طور کلی جریانی که شعبه در مخالفت با تدلیس براه انداخت،در بطن جریانی شکل گرفت که تدلیس را امری مذموم نمیدانست.
(خطیب،004/1)حاکم نیشابوری نیز خبر مدلسانی را که به تدلیس از ثقات پرداختهاند مورد قبول میدانست(همو،301)وی در بخش دیگری از دستهبندی خود سه دسته دیگر از مدلسان را نام برد:گاه مدلس از شیخ خود روایات فراوانی را شنیده،اما در مواردی مطالبی را از دست داده و دست به تدلیس آنها از شیخ مزبور زده است(همو، 801)گاهی نیز مدلس به روایت از شیوخی پرداخته است که آنها را ندیده و از آنها حدیثی نشنیده است اما عبارت«قال فلان»را آورده که این عبارت وی حمل بر سماع از این افراد شده است.
در صورتی که به نظر علمای حدیث سند همان طریق متن روایات است(مامقانی-غفاری،31،قاسمی 202:السند هو الاخبار عن طریق المتن)و با تکیه بر قول ابن جماعه که تصریح میکند: «محدثان سند و اسناد را برای چیز واحدی استعمال میکنند»(نقل از قاسمی،202)،میتوان (1)-جدیع مینویسد:«و هو(التدلیس)نوعان میالجمله،اولهما یندرج تحت الانقطاع فی الاسناد اما الثانی فلیس انقطاعا انما صلته بعداله الراوی المدلس و ضبطه خاصه»(همو،259/2) نتیجه گرفت که در مفهوم سند اساسا مفهوم اتصال و به عبارت دیگر اسناد وجود دارد1و سند منقطع تعبیری بر سبیل تسامح است."