خلاصه ماشینی:
"اگر کامیابی نیازمند آن است که وسائلی به کار برده شود که از حیث اخلاقی درخور ملامت است،آیا باید از کامیابی چشم پوشید؟یا که باید دستها را آلود؟سلامت روح خود را فدای سلامت دولت ساخت؟در کدام نقطه از راهی ایستاد که از پیمودن آن گریزی نیست؟از کدام دروغ باید پرهیخت،و اگر راست گفته شود، بازی باخته خواهد شد؟2 اگر آرون ماکیاول را بنیانگذار علم سیاست میداند،هنری کیسینجر اسقف ریشلیو( Richelieu )را«پدر دولت مدرن»میخواند و از او چنین نقل میکند: «انسان جاودانه است و رستگاری او در آن دنیاست.
با کنکاش دربارهء این دو نوع اخلاق،که به دو قلمرو متفاوت زندگی اجتماعی تعلق دارند،وی از خود میپرسد: پس رابطهء راستین میان اخلاق و سیاست چیست؟آیا،چنانکه گفتهاند،این دو هیچ رابطهای با یکدیگر ندارند؟یا اینکه در سیاست نیز همان اخلاقی متداول است که در جاهای دیگر؟ پنداشته میشد که میان این دو برداشت باید یکی را درست دانست:یا این یا آن.
فقط آنکه یقین دارد که در این راه از پای نمیافتد،و اگر جهان از دیدگاه او برای آنچه وی میخواهد بدان عرضه دارد،بیش از اندازه ابلهانه است،بتواند همواره بگوید:باوجوداین!و او نیز دارای رسالت سیاسی است.
»وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان اخلاق و سیاست را با یکدیگر آشتی داد،میگوید: «این کار دشواری است،ولی کاری است که باید کرد!دموکراسی آزمایشی است برای اخلاقی کردن زندگی سیاسی؛برای پیشرفت از اخلاق همواره نه فقط با منافع خودخواهانه یا جامعهگریز،بلکه با ارادهء قدرت و سلطهجوئی در نبرد است..."