خلاصه ماشینی:
"و همچنین اگر عموم ملت بگویند بر اینکه تصرفات سلطان در امور مملکتی باید بتصویب و بصلاح دید عقلاء مملکت برطبق قوانین معدلت بوده باشد،نباید مستبد و خودرای باشد و زمام امور مملکت را بچند نفر ظلم و حکام بیانصاف نباید واگذار نماید که از کثرت تعدی و ظلم آنها رعیت بیچاره ناچار شده ترک وطن خود را نموده بممالک خارجه حجرت کنند لایق و جایز نیست در عقاید صحیحه و در مطالب حقه آنها خدشه کنند و بگویند فاسد العقایدند و انکار ضروریات دین را نمودهاند و باینواسطه فاسق و فاجرند مرتد و کافر شدهاند...
شاید عقول آنها وافی و یا استعداد ذاتی ایشان کافی نبوده و یا اینکه ظلم و جور دست آنها را به پشت محکم بسته بوده و پای آنها را بهم پیچیده در قید نموده بوده و یا اینکه علماء و امراء با تخماق آهنین بسر آنها بقوت هرچه تمامتر میزدند که نبادا دستی باز و پائی دراز و سری بلند کنند و در مقام مطالبه حقوق خود برآیند و یا اینکه مقتضیات آن زمان چنین بوده که باید مجبورا تابع ظلم و تعدی و جور باشند ولی بحمد الله در این زمان تمام محذورات مرتفع و معدومست.
بعد از آنکه ملت ایران انس بقانون گرفتند و حلاوت عدل و امنیت را چشیدند و شربت شیرین مساواتیه را نوشیدند و گل معطری از این گلستان روح افزا بوئیدند و حاصل نیکی ازین بوستان برداشتند و فی الجمله تمدنی حاصل نمودند و اندکی نواقص خود را کامل کردند و تبدل حالاتی از برای آنها پیدا شد آنزمان بحسب حالات آنروزه ایشان قانون مفصلی وضع کنند یا بر اولی اضافه نمایند بجا خواهد بود."