خلاصه ماشینی:
"در نظر او سهروردی عمدتا احیاگر سنت روحانی پیش از اسلام مینمود،و ازاینرو کربن با شوق و شور دربارهء فرشتگان زرتشتی که نامشان در معروفترین اثر سهروردی یعنی حکمت الاشراق آمده،و دربارهء حکمت«مشرقیین»که ظاهرا در این کتاب مطرح شده بود،قلمفرسائی کرده است.
با آنکه نباید سهم عظیم کربن را در شناخت سهروردی که بزرگترین اثر آن شناساندن این حکیم بزرگ به غربیان و در اختیار نهادن عمدهء آثار او به صورتی منقح بود ناچیز شمرد،باید گفت که علایق او از محدودهء برنامهء فلسفی خود او تجاوز نمیکرد.
در نتیجه نویسندگان امروز غرب دیگر آثار او را نادیده گرفته و بنا را بر این گذاشتهاند که حکمت «اشراقی»در حکمت الاشراق مطرح شده است.
ازاینرو نمیتوان این آثار را به ترتیب تألیف مرتب کرد،و چنین گفت که یکی از آنها شکل تکامل یافتهء افکار مطرح شده در آثار دیگر است،و حکمت الاشراق بالاترین مرحله در سیر تفکر این حکیم را نشان میدهد.
سهروردی چنین نتیجه گرفته بود که موضوع کسب دانش از راه جمعآوری حدها تلاشی است عبث،و به جای این نظریهء مشائون دربارهء تعریف نظریهای اشراقی را نشاند.
سهروردی در بخش معروفی از منطق در حکمت الاشراق میگوید نظر مشائون به این نتیجه می انجامد که دانش ممکن نیست و دلیل آن این است که مشائون گمان میکنند که دانش با واسطهء مفاهیمی همچون وجود میسر میشود،حال آنکه اینها خود چیزی بیش از ساختههای ذهنی نیستند.
ضیائی با بنا گذاشتن کار خود بر بنیاد استوار تحلیلی از شالودههای منطقی و شناختشناسی حکمت سهروردی خدمت بسزائی به روشن کردن درک ما از این حکیم و عارف بزرگ کرده است."