خلاصه ماشینی:
"به این موضوع آگاهم که تفاوت جدیای وجود دارد میان تلقی از پناهندگان و مهاجران به عنوان افرادی که با پدیده جهانی شدن مواجه میشوند و کسانی که در کشورشان زندگی میکنند و هر روز به واسطه استقرار قوانین،هنجارها و تعاملات اجتماعی و اقتصادی جدید اعمال شده از سوی یک قدرت خارجی شاهد تغییر در فرهنگشان هستند.
با بررسی و شرح دلایل موفقیت این دو نمونه واقعی،و مقایسه آنها با موارد مشابه،امیدوارم بتوانم تحلیلی را در این باره ارائه کنم که چگونه پیوستگی جدید و پیچیده میتواند به گونهای مثبت از سوی زنان برای تغییر در نقشهای سنتی جنسیتیشان به کار گرفته شود؟ در آخرین بخش این نوشته،به طور خلاصه به موضوع جهانی شدن بر خواهم گشت،و به اینکه چرا در عین حال که به پیامدهای منفی جهانی شدن میاندیشیم،نباید بر همه امکاناتی که جهانی شدن در مقابل افشار فرودست جامعه میگذارد تا بر این وضع غلبه کنند خط بطلان بکشیم.
به این معنا که تلاش کردم چگونگی تجربه این زنان را در ارتباط با جنسیت و قومیتشان در محیط جدیدی که میتواند به عنوان پیوستگیهای چند سویه و پیچیده تعریف شود،دریابم،نتیجه آن واکنشها از سوی یک گروه تا گروه دیگر بسیار متفاوت است و طیف این واکنش از نفی کامل زندگی جدید تا پذیرش پویا و دینامیک این محیط جدید،را در برمیگیرد:زنانی که فرهنگشان را به مثابه یک مفهوم ابدی و ایستا تجربه کرده بودند،کمتر قادر بودند از عهده چالش جدید برآیند و ناگریز به تجدید تجربه قومیت و جنسیتشان به همان شیوه سنتی روی آوردند و بدین ترتیب ارزشهای بنیادین فرهنگشان را دوباره تثبیت کردند."