خلاصه ماشینی:
"8آیا همین نمونهها خود دلیلی بر ضرور بودن بررسی و کاربندی مشروط این دستنویس در ویرایش متن شاهنامه و ردی بر نظریهء خدشهدار بودن کلی آن به شمار نمیرود؟ برخورد دکتر خالقی با دستنویسهای گوناگون شاهنامه و برداشت او از درست و نادرست ضبطهای آنها،اگر در موردهای ویژهای جای تأمل و انتقاد داشته باشد-که دارد(و من نمونههایی از آن را پیشتر آوردهام9و نمونههای دیگری را در دنبالهء همین گفتار خواهم آورد)-در مجموع و از دیدگاهی کلی،برخوردی اصولی،دانشورانه، سختگیرانه و باریکبینانه است و روح انتقادی و علمی تازهای را بر گسترهء شاهنامه شناسی فرمانروا میکند و راه را بر آسانگیریها و سادهانگاریهای پیشین میبندد.
در حالی که صحنهء داستان در مازندران است، فرهاد ایرانی گزین بزرگان کدام شهری میتواند باشد؟بن هم اشاره به شهر ویژهای نمیکند و میگوید:«من وجوه الملوک و اعیانهم»نیمهء دوم این بیت،به چه معناییست؟آیا بهتر نبود که این بیت در زیر میآمد؟ 46/634-635:هرگاه ب 635 عطف بیان یا توضیح کامل کنندهای برای شناساندن ساکنان شهر جایگاه شاه مازندران در ب 634 باشد(که جز این نمییاید)، آیا با رویکرد به «کسانی که بودند پای از دوال» در ب 635،سست پایان(10 د)که شست پایان(2 د)نیز آشکارا گشتهء همان است،بر گرگساران(3 د/ضم)برتری ندارد و با آوردن آن در متن،پیوند میان دو بیت،درستتر و استوارتر نمیشود؟ 50/686-678:در ب 686 دربارهء پهلوانی که رستم دست او را فشارده است، میخوانیم «بشد هوش از آن مرد زورآزمای /ز بالای اسپ اندرآمد به پای» ."