خلاصه ماشینی:
"«وجود کلاسهایی جهت تدریس مسائل مذهبی«در مدرسه چهارباغ و مدرسه جده کوچک و وجود افرادی مانند:آیت الله خادمی-آیت الله سید محمد رضا عماد خراسانی(رئیس حوزه علمیه اصفهان و مدرس مدرسه صدر)و آیت الله العظمی آقای سید علی بهبهانی و آیت الله حاج آقا رحیم ارباب و حجة الاسلام سید محمد احمدی،و تشکیل کلاسهایی توسط دکتر بهشتی در مدرسه جده کوچک در روزهای جمعه،در سالهای 83-7331،نه تنها در جهت انسجام گروههای مذهبی و پایهریزی ایدئولوژی مبارزه مؤثر بودند،بلکه پایه عجیب و غریبی در جهت مبارزه منطقی برای آینده مبارزین و رهایی از اسلام قشری محسوب میشد.
قرار بود مرحوم مرشد زاده مطالبی در این رابطه بگوید،مأموران دولتی هم دورش را گرفته بودند که باید برای سلامتی شاه دعا کند و نام او را ببرد،ایشان مجبور شد که بگوید در جلسهء آخر دعا میکنم،که بین راه نتوانست تحمل کند و از دست آنها فرار کرد،کار ما هم به نتیجه نرسید،هیأت تا میدان امام(نقش جهان) رفت ولی بنده و دوستان تنها چند شعار به نفع امام دادیم و مختصر درگیری با مأموران داشتیم به خاطر آنکه مردم مرا خوب میشناختند و پسر روحانی محل هیأت بودم(مرحوم حجة الاسلام صلواتی در محله در دشت)همه از من حمایت میکردند و نگذاشتند آسیبی به من و دوستان برسد،بالاخره برنامه را به روزهای بعد موکول کردیم.
بسیاری از روشنفکران عصر،با وی همراه بودند ولی به جهت نگارش کتاب زن در اسلام و متعاقب آن با نظر خاصی در مورد حجحاب زنان و تلقی نمودن آن به عنوان امر معنوی سبب بروز مخالفتهایی با وی شد که نتیجهء آن،انتشار تکفیر نامهای بود که آیت الله حاج آقا رحیم ارباب آنرا قبول نکرد و این مسئله باعث دو دستگی بین مردم شد و انتخابات دوره 71 مجلس شورای ملی هم انجام نشد."