خلاصه ماشینی:
"به این تعریف دست کم دو اشکال وارداست:دلیل برگزیدن این زمان(ورود اسلام به اسپانیا)برای آغازمطالعات اسلامی در غرب چیست؟؛و آیا شرقیان غیر مسلمان(مانندتوشی هیکو ایزوتسو،2کوزی موریموتو3)یا حتی مسلمانان شرقی ساکنغرب(مانند بسیاریاز ایرانیان ساکن آمریکاو اروپا)را نمیتوان در زمرهاسلام شناسان دانست؟در جواب سؤال اول باید گفت،نویسنده کتاب هیچمدرک و شاهدی دال بر وجود چنین مطالعاتی در قدون اولیۀ حضورمسلمانان در اسپانیا نشان نمیدهد.
4 شکالات فصل دوم: در این فصل(ص 24-26)نویسنده با تکیه بر آرای افرادی چونادوارد سعید،داریوش شایگان و رادیارد کیپلینگ5،دوگانگی تمدنهایشرقی و غربی و دو شاخه شدن«اروپا-غرب»،«آسیا-شرق»را به یونانقدیم و جنگهای ایران و یونان بازپس میبرد و بدین وسیله به قولکرمر6،«غرب و شرق ماهوی و ابدی میآفریند و یونانیان قدیم را با غربجدید و با«شرق شناسی»در یک صف جای می دهد7»او توجه ندارد که«در حقیقت تفاوت شرق و غرب تا قرن چهاردهم میلادی(آغاز دورانممالیک)بیشتر ساختگی بود و فاصلۀ این دو،تا قرن شانزدهم و آغازدوران عثمانی جدی نبود».
اما مطالبی کهمرحلۀ اول آورده شده است ربط چندانی با موضوع کتاب ندارد و نویسندهشاهدی برای وجود اسلام شناسی در این دوره ارائه نمیدهد.
هنگامی که خواننده بامطالب این فصل روبه رو میشوند،نه تنها از ادعاهای فوق اثری نمیبیند،بلکه سیاههای از نام کتابها را به ویژه رد بخشهای حدیث،فقه،فلسفهو عرفان،تصوف و اخلاق،فرق و مذاهب اسلامی،زبان عربی،تاریخ و علمو تمدن اسلامی،در مقابل دیدگان خویش میبیند که عمدتا با استفاده از،المستشرقون نجیب العقیقی،موسوعة المستشرقین عبد الرحمان بدوی وجلد اول فرهنگ خاورشناسان و صرفا بر اساس سال وفات نویسندگانتهیه شده است.
همین اشتباه در صفحۀ 156،دربارۀ کتاب بسیار معروف آدام متز23کهنویسنده با نام«بیداری اسلامی»از آن یاد میکند(که آقای ذکاوتیقراگزلو تحت عنوان تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری به فارسیترجمه کردهاند)نیز تکرار شده است."