چکیده:
تبیین وحی و نبوت نزد حکمای مسلمان از جایگاه ویژهای برخوردار است.فارابی به عنوان نخستین فیلسوف مسلمانی که به مسأله نبوت پرداخته و ابن سینا از حیث مفهومسازیهای دقیق و بدیع پیرامون نبوت و مبادی آن درخور تحقیقاند و همواره متعلق تفاسیر مختلف بودهاند.برخی به فارابی اشکال کردهاند که با وارد کردن خیال در فرآیند وحی جایگاه نبی را نسبت به فیلسوف تنزل داده و برخی به ابن سینا اعتراض نمودهاند که با داخل کردن حدس در فرآیند وحی از تبیین معلومات جزیی وحی عاجز مانده و تنها معارف کلی وحی در نظریه وی تبیین پذیرند،درحالیکه فارابی قوه ناطقه نبی را مدرک تمامی معقولات و مفارقات میداند و ابن سینا هم به نقش قوای خیالی در وحی و نبوت توجه کرده و از عهده تبیین جزئیات برآمده است.
خلاصه ماشینی:
"برخی به فارابی اشکال کردهاند که با وارد کردن خیال در فرآیند وحی جایگاه نبی را نسبت به فیلسوف تنزل داده و برخی به ابن سینا اعتراض نمودهاند که با داخل کردن حدس در فرآیند وحی از تبیین معلومات جزیی وحی عاجز مانده و تنها معارف کلی وحی در نظریه وی تبیین پذیرند،درحالیکه فارابی قوه ناطقه نبی را مدرک تمامی معقولات و مفارقات میداند و ابن سینا هم به نقش قوای خیالی در وحی و نبوت توجه کرده و از عهده تبیین جزئیات برآمده است.
چرا فارابی در تبیین وحی به همین اندازه اکتفا نکرد که بگوید عقل فعال همه معقولات نظری و عملی را به عقل منفعل پیامبر اعطا میکند،به گونهای که از هیچ یک از معقولات خالی نماند؟با توجه به اینکه از نظر او معقولات سرآغاز علوم نظری است و غایت کمال انسان در نیل به سعادت معقول و در گرو درک معقول است(فارابی،1731،ص 901-211)چه ضرورتی برای ورود قوای خیالی به فرآیند وحی باقی میماند؟ ابن سینا به مسأله وحی و نبوت توجه ویژه نشان داد و در این بحث قوه حدس را مفهومسازی کرد و مدخلیت بخشید.
تفاوت فارابی و ابن سینا،در این نیست که آیا پیامبر،معقولات را بدون وساطت فکر،از عقل فعال اخذ میکند یا نه؟در این بخش،ابن سینا با فارابی همعقیده است،ولی این دریافت بیواسطه را به روشنی تعریف کرده و به حدس و قوه قدسیه نامگذاری نموده است،همانگونه که درباره حواس پنجگانه باطنی مفهومسازی نوینی ارائه داده است.
اما درباره فارابی باید گفت وی تصریح دارد که تمامی معقولات از جانب عقل فعال به قوه عاقله نبی و سپس به متخیله او افاضه میشود."