چکیده:
در فرهنگ اقوام و ملل گونههای پیشگویی و روشهای دستیابی بدان بسیار است. یکی از راههای پیش دیدن و پیش گفتن فال زدن است. در ادب فارسی فال وگونههای آن فراوان است و در انواع ادبی این مقوله دیده میشود. در متون حماسی از آنجا که با اساطیر و خارقالعادهها در پیوند است و انواع شگفتیها در آنها بسیار دیده میشود گسترهی فال دیدن و فال زدن بسیار وسیع است در این جستار فالهای شاهنامه بررسی و مرور و نتیجهگیری میشود.
خلاصه ماشینی:
"4-2- وقتی فریدون پوستی را که کاوه بر نیزه زده است میبیند آن را به فال نیک میگیرد: چــو آن پوست بر نیزه بر دیدکی بـــه نیکی یکی اختر افکند پی بیـــاراست آن را به دیــبای روم زگــــوهر بر و پیـکر از زر بـوم بــزد بر سر خویش چون گرد ماه یـــکی فال فـرخ پی افکند شاه فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش هــمی خوانـدش کاویانی درفش (شاهنامه/1/65) 4-3- در نبرد شگرفی که میان سپاه ایران و فرود سیاوش رخ میدهد بهرام برادر گیو و یکی از فرزندان گودرز به نزد فرود میرود و او را میشناسد و به دنبال راهی برای آشتی دو سپاه میگردد موفق نمیشود و فرود کشته میشود در ادامهی نبرد با تورانیان بهرام جنگآوری بزرگ و پیروز است و هنگامیکه ایرانیان شکست میخورند او درمییابد که تازیانهاش را گم کرده است تازیانهای که نام بهرام بر او نقش بسته بوده است و او این را به فال بد میگیرد و میخواهد برود و در میان کشتگان به دنبال تازیانهاش بگردد.
4-11- هنگامیکه شیروی فرستادگان خود خرادواشتاد را به سوی خسروپرویز میفرستد پادشاه یک «به» بزرگ در دست گرفته است خشمگین بر تخت خفته است وقتی آن دو را میبیند برمیخیزد و آن «به» را بر بالین مینهد بهی زان دو بالش به نـرمی بگشت بـــــیآزار گردان ز مرقد گذشت بــــــدین گونه تا شاد و رد مهیـن همــی گشت تا شد به روی زمین بپــــویــید اشـــتادبرگاشـت روی بــدان تا ندید از بهی رنگ و بوی بـهی را نـــهادنــد بـــــرشادورد همـی بود بر پای پیش این دو مرد پــر انـــــدیشه شد نامدار از بـهی نــدیـــدانــد رو هــیچ فـال بهی همــانگه سـوی آسمان کرد روی چنین گفت که ای داور راستگوی کــه بــرگیــرد آن را که تو افکنی کــه پــیوندد آن را که تو بشکنی (شاهنامه/9/260) به فال بد گرفتن لغزیدن«به» از سوی خسروپرویز درست از کار درآمد و او به دستور فرزندش کشته شد هر چند شیروی یا قباد نیز پس از شش ماه پادشاهی از دنیا رفت."