چکیده:
در این مقاله، مرگ شخصیتها در تاریخ بیهقی و مسایل پیرامون آن مورد بررسی قرار گرفته است. همانطور که نقشآفرینان این تاریخ از لحاظ شخصیتی با یکدیگر متفاوتاند، مرگ آنان نیز از جهات مختلف چون حساسیت، کیفیت و پیآمدهایی که به دنبال دارد، از یکدیگر متمایز است که در فصل نخست تحت عناوین: «مرگهای ویژه و حساس»، «مرگهای معمولی»، «مرگهای حماسی» و «مرگهای سیاسی ـ مذهبی» مورد بحث قرار میگیرد. فصل دوم به بررسی «شیوههای مرگ» میپردازد. «قتل»، «مرگ طبیعی»، «مرگ مفاجات» و «مرگ نامعلوم»، عناوین بخشهای مختلف این فصل است. فصل سوم بر دو بخش است: «شخصیتها پیش از مرگ» و «شخصیتها پس از مرگ»، در فصل چهارم به ذکر و شرح ملزومات مرگ چون «وصیت»، «تدفین» و «تعزیت» پرداخته شده و سرانجام فصل پنجم به موضوع «مرثیه» اختصاص دارد.
خلاصه ماشینی:
"در کل تاریخ بیهقی، پانزده بار نام فرخزاد آمده که در بیشتر موارد، تنها به ذکر نام او اکتفا شده و بیهقی هیچگاه از اعمال و رفتار او، آن چنان که دربارهی برخی پادشاهان داد سخن میدهد، سخنی به میان نیاورده (برای اطلاع از شمارهی صفحات رک همان مأخذ/1256، فهرست اعلام، ذیل نام فرخ زاد) و تنها پس از مرگ آن پادشاه ـ آن چنان که معمول است ـ از او اندکی تمجید و تعریف کرده است.
بیهقی، صحنهی دیدار کردن بونصر، خواجه را چنین توصیف میکند: «او را دید در صدری خلوتگونه پشت باز نهاده و سخت اندیشهمند و نالان» بونصر، حالش را میپرسد؛ خواجه در جواب میگوید: «امروز بهترم، ولکن هر ساعت مرا تنگدل کند این نبسهی کثیر؛ این مردک مالی بدزدیده و در دل کرده که ببرد و نداند که من پیش تا بمیرم از دیده و دندان وی برخواهم کشید و میفرمایم که تا بر عقابینش کشند و میزنند تا آنچه برده است باز دهد» این موضوع، به تفصیلی که در تاریخ بیهقی آمده، به خیر و خوشی فیصله مییابد و سلطان از هرات به طرف نیشابور حرکت میکند، در حالیکه خواجه احمد با جملهی عمال در هرات میمانند.
(تاریخ بیهقی،خطیب رهبر/870) دیگر، سخنان و توصیههای نوشتگین خاصه (شحنهی مرو) قبل از مرگ است به این مضمون که چون سلطان محمود در زمان حیات خود، او را آزاد نکرده بوده، بنابراین تمام داراییهای او متعلق به سلطان است؛ اگر امیر مسعود صلاح میداند، او را آزاد کرده، حلال کند و دربارهی موقوفات او نیز دستور اجرا بدهد؛ غلامانش که برای آنها رنج بسیار کشیده، از هم پراکنده نشوند و غلامی به نام خمارتگین قرآنخوان که مقدم آنهاست، سرکردهی آنها باقی ماند."