چکیده:
تامل و اندیشه فلسفی در مورد اخلاق از جمله گرایشهای فلسفی است که در ایران امروز مورد توجه فلسفی اندیشان قرار گرفته است. حاصل این تاملات و اندیشهها ظهور نظریههای متعددی در حوزه فلسفه اخلاق است. در این نوشتار نظر بر این است تا از این میان به دیدگاههای سه تن از محققان این حوزه، در حد یک مقاله، اشاره گردد و رئوس کلی و چارچوب اصلی تفکر فلسفی آنها در مورد مبادی اخلاق آشکار گردد، یعنی؛ آرای جواد آملی، محمد صادق لاریجانی و محمد رضا مدّرسی
خلاصه ماشینی:
(3) برای آنکه موجودی در دایرۀ اخلاق قرار گیرد و مشمول باید و نبایدها و حسن و قبحهای اخلاقی شود، لازم است که مکلف باشد.
حسن و قبح اعتباری معنایی از حسن و قبح است که در حوزه اعتبار انسان مطرح میشود و در علم اخلاق، حقوق و فقه به کار میرود.
در واقع میتوان گفت، اخلاق واجد یک سلسله مبادی بدیهی است و از بایدها و نبایدهای نخستین و حسن و قبحهای اولیه برخوردار است و آن گاه سایر موارد حسن و قبح را، که نظریاند به وسیلۀ این قضایای نخستین میتوان تحلیل یا تبیین نمود.
(21) ط- اخلاق، حوزهها و ساحتهای دیگر 1- در مورد رابطه اخلاق و فقه باید گفت که، در عین حال که موضوع این دو عام است و شامل افعال جوانحی و جوارحی میشود و هر پنج عنوان وجوب، حرمت و ...
دلیل دیگر این است که باید و نباید صرفا به افعال تعلق میگیرند، ولی حسن و قبح، هم بر افعال حمل میشوند و هم بر اشیا؛ برای مثال، هم میگوییم «این کتاب، کتاب خوبی است» و هم گفته میشود «این عمل، عملی نیکو و خوب است.
» (31) خوبی و بدی در مسأله حسن و قبح باید توجه داشت که در این مقام رابطۀ فعل با نفس مورد نظر است نه رابطۀ فعل با غایت.
با توجه به اینکه خوبی مفهومی ذات اضافه است، یعنی باید آنچه را خوب میدانیم خوبی آن را درباره چیز دیگری تصور نماییم و نیز «باید»، مفهومی بالقیاس است و تنها با توجه به طرف قیاس و نسبت معنی پیدا میکند در مورد خوبی و بایدهای اخلاقی نیز، لازم است طرف اضافه را و آنچه که خوبی درباره آن در نظر گرفته میشود و یا ضرورت نسبت به آن سنجیده میشود، شناخت.