چکیده:
بررسی تطبیقی جهانشناسی وایتهد و صدرا و اشارهای اجمالی به بحث تجدد امثال عرفاء
از اهداف این مقاله میباشد. پس از بیان سیر تاریخی بحث حرکت و زمان در فلسفه قدیم
و جدید، به دیدگاههای وایتهد در باب حرکت و زمان پرداخته و ضمن معرفی چهار اصل مهم
در فلسفه پویشی وی، به بحث زمان میپردازیم و در ضمن آن به نظریه خاص وی در باب
حضور گذشته در حال و همچنین حضور آینده در حال اشاره مینماییم سپس به دیدگاه صدرا
در باب زمان و حرکت جوهری و ادله وی و همچنین اصولی که در این زمینه نقش زیربنایی
دارند اشاره کرده و پس از بیان نتایج حرکت جوهری، نگاهی گذرا به مبحث تجدد امثال
عرفاء خواهیم داشت.
خلاصه ماشینی:
"حال این سؤال پیش میآید که اگر حرکت، همه ذات موضوع را شامل شود و فراگیر باشد پس شیء متحرک چیست؟ در نظام ارسطویی، برای تحولاتی که در اعراض رخ میدهد، موضوع ثابتی مفروض گرفته نمیشود؛ لکن از نظر وایتهد فرض یک امر ثابتی که محمل غییرات اعراض باشد مقدور نیست زیرا در نظام وی که واقعیت یک سیلان مدام است متن واقعیت، حرکت و تغییر است و لذا این طور نیست که امر ثابتی حامل حرکت باشد، بلکه آنچه ثابت است مجموعهای از حرکتهای مستمر است که یکنواختی آنها، وحدت را میسازد (وال، 1370، ص 75).
مطلب دیگری که به آن اشاره دارند این است که چون حرکت به تمام پدیدهها سرایت میکند و همه آنها در حال شدن هستند بنابراین یک نوع تغییر و تجدد در مورد خود ذات حرکت صدق نمیکند و به تعبیر حکمای ما حرکت در حرکت وجود ندارد؛ بلکه خود حرکت، ثابت است.
چهارـ از آن جا که هر موجود مادی در جوهر خود متجدد است و وجود آن در هر لحظه و آن غیر از لحظه و آن دیگر است بنابراین در هر لحظه، این تجدد هویت را خواهیم داشت و در واقع هر موجودی هویت نو و تازهای در هر آنی پیدا میکند و این دلالت دارد بر اینکه وجود دائما از سوی ذات خداوند افاضه میشود و همواره اراده خالق در کار است و این عبارة اخری خلق مدام خواهد بود."