چکیده:
از ابتدای قرن نوزدهم ادبیات دوره رمانتیک فرانسه، که به ادبیات رمانتیک انگلیسی نزدیک بود و این مراتب هم
بطور متقابل بود، متوجه ادبیات جوان آمریکا و مؤلفین نوپرداز و گاه نامتعارف آن میشود و نسبت به آن شور و شوق
وافری از خود نشان می دهد و حتی معرف آن در اروپا می شود. مقاله حاضر به بحث و بررسی این روند و نیز اهمیت آن
بر ادبیات فرانسه می پردازد و در این رهگذر ملاحظاتی چند در خصوص شناخت و تأثیر ادبیات شرقی را، که موجد و
بانی آن نیز خاورشناسان بودهاند، ارائه میکند. جادارد که زمینه اخیر، که بیشتر در رسالههای دانشگاهی غرب مورد
بررسی و تحقیق بوده است، در کشور ما نیز جایگاه مختص خود را بیابد و اهمیتی را که شایسته آن است کسب کند.
خلاصه ماشینی:
لکن اهمیت مطلب در این است که ادبیاتی که تا اوایل قرن نوزدهم به مباحثی همچون شرح سفر و مهاجرت به آمریکا و مواجه شدن با هندیشمردگان و حصول به استقلال میپرداخت، در همین ایام با فکری نو بخود میآید و از آنجائیکه دست مایهای آنگلوساکسونی دارد و ادبا و بزرگان علمیاش بمناسبتهای گوناگون به انگلستان میروند، بزودی نظرش را نیزمعطوف به مباحثی میکند که حتی برای کشورهای اروپایی دارای ادبیات غنی بدعتی خوش هنگام در ایام رمانتیسم در تلاطم است.
از جمله این کشورها فرانسه بود که علی رغم مجاورتش با انگلستان ـ که ادبیاتش بیش از ادبیات هر کشور دیگری به او نزدیک است(رُنه وِلِک، تاریخ نقد جدید، ترجمه سعید ارباب شیرانی، تهران، 1377، ج (1) ع ، ص 11) ـ به ادبیات انگلیسی زبان امریکا همچون منبعی نو و روح افزا مینگریست.
البته وی تا سال 1813 بیشتر بخاطر سرودههایش(تراویک، ج2، ص1050) اشتهار داشت، لکن در همین سال بعلت ورشکسته شدن بنگاه انتشاراتی نسبتا معظمی که او در آن سهیم بود، گرفتار مشکلات مالی شدیدی شد و برای جبران مافات لاینقطع(همانجا) به نوشتن پرداخت ـ بالزاک ، مرید فرانسوی اش ، دقیقا همین راه را پیمود ـ و در این راستا در رمان نویسی نیز دست به بدعت زد و رمان تاریخی را، که با نام او عجین شده است، ارائه نمود.
بعلاوه، لانگفلو برای بیان دلبستگی خود به هندیشمردگان، افسانهها و فرهنگ قومی آنها را در سال 1855 تحت عنوان » «سرودهای هایاواثا» (Hiawatha)منتشر میکند و اشتهار او در این ایام به حدی است که آثارش را به زبانهای اروپایی از جمله به فرانسه ـ بخصوص توسط بودلر - ترجمه میکنند.