چکیده:
در این مقاله نظام واجگونههای زبان فارسی در چارچوب نظریه واجشناسی تولیدی تجزیه و تحلیل میشود. برای
این منظور، "بستارهای تولیدی" به عنوان واحدهای کمینه تجزیه و تحلیل واجی تعریف میشوند. بستارهای تولیدی،
الگوهای گرفتگی در جهاز صوتی هستند که چون برخلاف مشخصههای تمایز دهنده ذاتا زمان مند هستند، با ترکیب غیر
خطی خود در فضای زمانی ـ مکانی، واجها و واجگونههای زبان را سازماندهی میکنند. تعداد 64 کلمه فارسی برای
مطالعه بعضی از واجگونههای زبان در بافت CC انتخاب شدند. نگارنده با استفاده از دستگاه الکتروپالاتوگراف و نصب
کام مصنوعی در دهان خود، کلمات را تولید کرد و علامت صوتی کلمات و قالبهای حرکت زبان در دهان را بدست
آورد. سرانجام قواعد همپوشی بستارهای زبان فارسی در چارچوب واجشناسی تولیدی برای واجگونهها بدست آمدند.
خلاصه ماشینی:
همانطور که ملاحظه میشود محور افقی هر شاخص بستاری نشانگر زمان و محور عمودی آن نشانگر بستارهای تولیدی است بطوری که برای هر واژه به ازای هر بستار تولیدی یک یا چند الگوی گرفتگی در واحد زمان میتواند فعال شود.
همانطور که مشاهده میشود اگر چه تقابل واجی "ما" به اندازه یک واج /h/ و تقابل واجی "ماد" و "مات" به اندازه یک مشخصه تمایز دهنده (واک) است، اما چون در واجشناسی تولیدی هر بستار شامل محل و میزان گرفتگی است، تقابل هر دو جفت واژه فوق الذکر از نظر بستاری در یک بستار [چاکنای گسترده] است، با این تفاوت که این بستار در دو واژه اول به اندازه یک واج و در دو واژه دوم به اندازه یک مشخصه تمایز دهنده در واج شناسی زایشی است.
آنچه که در واجشناسی تولیدی (برومان و گلداشتاین، 1992، ص 161) اهمیت دارد این است که بتوان قواعد همزمانی بستارهای تولیدی را برای هر رشته واجی در هر زبان خاص بدست آورد و آنها را در شاخص بستاری گنجاند.
چند قاعده همزمانی یا همپوشی در زبان فارسی عبارتند از (بی جن خان، 1374): قاعده اول: در آغازه هجا نقطه اوج فعالیت بستار [نرمکام گسترده] تقریبا همزمان با نقطه اوج فعالیت الگوی [بست] در بستارهای لبها و نوک / تیغه زبان است.
بنابراین سه قاعده خیشومی شدگی، نادمیدگی و کاهش کشش واکه از رهگذر همزمانی بستارهای تولیدی در شاخص بستاری حضور دارند و نیازی به طرح یک سطح بینابینی که حاصل از عملکرد قواعد واجی بر بازنمایی زیرساختی است، نمیباشد.