چکیده:
در این مقاله به ردهشناسی و یا توجیه تنوعات زبانی در چارچوب نظریه اصول و پارامترها خواهم پرداخت و آن را نقد و بررسی خواهم کرد. با توجه به برخی پارامترها تاکید خواهم کرد که مطالعه ردهشناسی در این نظریه فقط میتواند برپایه اصل زیر مجموعه برویک(Berwick) (1982) انجام پذیرد. و گرنه نظریه با اشکال روششناختی مواجه میگردد.
خلاصه ماشینی:
مقدمه: اگر در چهارچوب نظریه "اصول و پارامترها" ( منظور همان نظریه حاکمیت و مرجعگزینی است) پذیرفته باشیم که زیربنای بخشی از دانش زبانی ذاتا هنگام تولد در ذهن انسان وجود دارد، سؤالی که بلافاصله مطرح میشود این است که تفاوت و تنوع میان زبانها چگونه توجیه میشود؟ با این سؤال به حیطه ردهشناسی در نظریه اصول و پارامترها وارد شدهایم.
برای یافتن راهحلی درباره توجیه تنوعات زبانی در چهارچوب نظریه "حاکمیت و مرجعگزینی" ابتدا به دیدگاه چامسکی درباره زبانآموزی کودک توجه میکنیم: "آنچه ما به طور ذاتی میدانیم، عبارت است از اصولِ مختلف زیر نظامهای So و حالت تأثیر متقابل آنها و پارامترهایی که با این اصول در ارتباطند.
" (چامسکی 1986 ص150) در وضعیت آغازین So دو احتمال را درباره نحوه تنظیم پارامترها میتوان درنظر گرفت: الف) کلید در وضعیت خنثی قرار دارد: مثلاً کودک هم برای زبان ضمیرانداز و هم ناضمیرانداز آمادگی دارد.
احتمال دارد اصولی وجود داشتهباشد که چگونگی تنظیم پارامترها را تعیین کند، مثلاً اصل زیرمجموعه برویک 1982 بیان میکند که اگر پارامتری دو ارزش + و- داشتهباشد و ارزش - زیرمجموعه مناسبی از جملههای دستوری تولید کند که با انتخاب ارزش + تولید شدهباشند، در این صورت ارزش - همان ارزش بینشان است که در نبود شواهد زبانی انتخاب شدهاست.
در این حالت، برای توجیه تنوع زبانی دیگر قائل نخواهیم بود که: ( زبانها یا هستهابتدا هستند و یا هستهانتها)، بلکه خواهیم گفت که در ژ ساخت زبانها همه هستهابتدا هستند (یعنی voهمان ترتیب واژگانی تلقی میشود که پیشفرض همه کودکان است) و در ر ساخت یا صورت آوایی است که در نتیجه عملکرد گشتار حرکت زبانها با هم متمایز میشوند.