چکیده:
سیمای ابراهیم در مثنوی علاوه بر مقام نبوت، سیمای عارف کاملی است که در مبارزه با بت نفس، الگوی سالکان و
مریدان بحر صفا گشته است. مولوی در داستان ابراهیم با توجه کامل به اشارات و دقایق قرآنی، به ذکر سرگذشت شیخ
کاملی میپردازد که در میدان نظر و عمل سربلند و پیروز، مراحل فنای فیالله را پشتسر میگذارد و با اطمینان کامل به
مرحله شهود بقا نایل گردیده و به مقام خلیل اللهی میرسد. ابراهیم از نگاه مولانا بیانگر سیر تخلی و تحلی و تجلی
عارف است.
خلاصه ماشینی:
خاصّه تقلید چنین بی حاصلان خشم ابراهیم با بر آفلان 1 - 278 - 7 پایه پایه بر رود بر ماه و خور تا نماند همچو حلقه بند در چون خلیل از آسمان هفتمین بگذرد که لااُحبّ الافلین 1 - 332 - 7-6 نقشهای این خیال نقش بند چون خلیلی را که کُه بُد شد گزند گفت هذا ربّی ابراهیم راد چونک اندر عالم و هم اوفتاد 3 - 170 - 3-2 ذکر کوکب را چنین تأویل گفت آنکسی که گوهر تأویل سفت 3 - 170 - 4 از خلیلی لااُحبّ الآفلین پس فنا چون خواست ربّ العالمین 1 - 263 - 15 و ابیات: 3 - 170 - 5 و 2 - 81 - 2-1 و 1 - 27 - 14 کشتن مرغان: در قرآن کریم (بقره 260) ابراهیم از خداوند، زنده کردن مردگان را میخواهد، که دستور میرسد چهار مرغ را بکش و پاره کن و در هر کوهی پنهان کن و آنگاه به امر خداوند همه آنان زنده میشوند.
طبری در تفسیر این آیه آورده: این قصه چنان بود که بدان وقت که ابراهیم (ع) از مکه بازگشت و خواست که باز شام شود، و پیش از آن که از مکه برفت میان کوه مکّه اندیشه همی کرد به دل خویش گفت: بایستی که بدانمی که خدای عزّ وجلّ روز قیامت مردم را چگونه زنده کند....
در قصصالانبیا آمده است در قصص چنین آوردهاند که کعبه را از اوّل آدم بنا کرد تا وقت طوفان، فریشتگانش به آسمان بردند، تا وقت ابراهیم، خدای - تعالی - بفرمود به بنا کردن کعبه، لیکن این درست نیست.