چکیده:
متن حاضر ادامه مقالهی قبلی است.در این مقاله درباره امپراطور اکبر شاه (اکبر اعظم)،جهانگیر،شاهجهان،اورنگزیب و ملکه نور جهان شاهزاده خانم زیب النساء سخن رفته است.محتویا مقاله ارزش ادبی،تاریخی و فرهنگی دارد و روابط هند و ایران در دوران مغولان گورکانی را هم نشان میدهد. مطالب از تذکرهای فارسی جمعآوری و به سبک مدرن نوشته شده است که امید است برای استفاده دانشپژوهان ادب فارسی و فرهنگشناسان ایران مفید واقع شود.
خلاصه ماشینی:
در یکی از اعیاد اکبر شاه رنگ زعفران روی لباسها پاشید و شیخ عبد النبی که این را دیده بود به اندازهای غضبناک شد که با چوب دستش بروی نواخت و این براکبر به قدری ناگوار آمد که از مراجعت به کاخ پیش مادرش مریم مکانی شکایت کرد که«در دربار عام مناسب نبود اینطور مرا خفیف کند».
روزی یک عالم ماهر،که هفت زبان را مانند زبان مادری صحبت میکرد،در دربار اکبر شاه حضار شده بود و ادعا کرده هرکس ثابت کند که زبان ماردی کدام یکی از هفت زبان صحبت کرده از آنها است جایزه تعلق میگیرد.
(همان،ص 992) شاهجهان امپراتور مغولی هند ابو المظفر شهاب الدین صاحبقران ثانی شاه جهان پادشاه غازی،شاهزاده خرم که پس از فوت جهانگیر به نام شاهجهان برتخت نشست،اگرچه مانند پدر خود شاعر و نویسنده نبود باوجوداین به شعر و سخنسرایی علاقه داشت و آثار و افکار نویسندگان و گویندگان را تقدیر میکرد.
در حرام او چند کنیز خوب روی و با کمال و صاحب ذوق وجود داشتند،پادشاه قضیه را شرح داد و خواست یکی از آنان را که«جهان»نام داشت به شاهزاده ایرانی بدهد ولی آن باوفا از این پیش آمد اندوهگین شده فی البدیهه این شعر را سرود: تو پادشاه جهانی«جهان»ز دست مده که پادشاه جهان را جهان بکار آید شاه جهان از شنیدن این شعر متأثر شده و به کنیز دیگر خود که موسوم به«حیات» بود روی نمود.