چکیده:
ابوهلال عسکری در میان علمای نقد و بلاغت قبل و هم عصر خود، اولین کسی است که مباحث نقد و بلاغت را در
کتاب الصناعتین در هم آمیخته، ویژگی بلاغت و پیامرسانی هر سخن را مورد نقد قرار داده، معتقد است که متکلم برای
الهامبخشی و تأثیر بر روح و روان مخاطب، علاوه بر نیاز به ابزار فنی، نیازمند آن است که خداوند موهبتی طبیعی و
فطری در او به ودیعه نهاده باشد، وگرنه سخنش به تکلف و تصنع متصف میگردد. به همین جهت برای تلائم میان لفظ
و معنای ذاتی و تجربه شعوری و بار احساسی که بایستی مورد تعبیر قرار گیرد، میگوید: لفظ نباید متکلفانه بر زبان
جاری شود، بلکه بایستی از اعماق جان نشأت گرفته، بطور طبیعی بر زبان جاری شده، و متکلم در ارائه آن دچار مشقت
و خستگی نگردد؛ در غیر این صورت نه خیری بر الفاظ مترتب است و نه لطفی بر معانی. لذا سعی ما در این نوشته این
است که به بیان ویژگیهای سخن مطبوع و متکلف از دیدگاه ابوهلال بپردازیم و بیان داریم که الفاظ و معانی برای
الهامبخشی از چه شرایطی بایستی برخوردار باشند.
خلاصه ماشینی:
به همین جهت برای تلائم میان لفظ و معنای ذاتی و تجربه شعوری و بار احساسی که بایستی مورد تعبیر قرار گیرد، میگوید: لفظ نباید متکلفانه بر زبان جاری شود، بلکه بایستی از اعماق جان نشأت گرفته، بطور طبیعی بر زبان جاری شده، و متکلم در ارائه آن دچار مشقت و خستگی نگردد؛ در غیر این صورت نه خیری بر الفاظ مترتب است و نه لطفی بر معانی.
بحث اول: طبع و صنعت (کلام طبیعی و مصنوعی) آنچه در میان دیدگاههای ابوهلال بعنوان یک ناقد بلاغی متأثر دیده میشود، آن است که وی میان طبع ـ بعنوان سازنده و نتیجه دهندهای اساسی در جهت نوآوریهای بلاغی ـ و میان صنعت ـ که برخی از آن با عنوان «تجربه اکتسابی» (الخبرة المکتسبة) (سمیر، ابوحمدان، 1991م، ص50) تعبیر میکنند ـ فرق قائل است، و معتقد میباشد که عملیات نوآوری و ابداع با ویژگیهای روحی روانی و شخصی فرد نوآور ارتباط و پیوند مستحکم دارد، و شاعران و نویسندگان اگر بخواهند در عملیاتِ ذهنیِ خلاقِ خویش، موفق عمل کنند، بایستی از نیرویی فطری و ذاتی که همان طبع لطیف و ذوق سلیم است، برخوردار باشند، تا در نوآوری و ابتکار به آنها کمک نماید؛ زیرا انسان گاهی به خاطر این که خود را از دانش و فرهنگ لازم برخوردار میداند و بر این پندار است که برای خلق کلام منظوم و منثور توان تام دارد، و دارای تجربه و مهارتهای اکتسابی است، خود را برای ابداع و ابتکار آماده میبیند، ولی در عمل برای پردازش صورتهای ذهنی و تعبیر و بیان معنای لطیفی که در سینهاش به گردش در آمده، در ذهنش به رقص آمده، و در برابر چشمانش نمودار شده است، عاجز و ناتوان میماند.