چکیده:
آفاق وسیع شعر فارسی تا پیش از مشروطیت، جز به ندرت در بستر عطوفت زنانه جاری نشده بود. بعد از
مشروطیت است که زنان در عرصه سخنوری همراه با مردان، طبع آزموده، اشعار فخیم و ارزشمندی عرضه داشتهاند.
نیمتاج لکستانی، یکی از زنان متعهد و ظلم ستیزی است که در زمانهای پرآشوب، بیباک و پر صلابت و با زبانی
برخوردار از سلاست و روانی، ندای آزادی را سرداد. او شاعری بود آزادیخواه، واقع گرا و انسان دوست که
میخواست از بیداد، دادسازد و از درد، درمان. اما دریغا، چنان که باید شناخته نشده و قدرت طبع و رقت احساس و
سخن نغز و پرمغزش بر همگان آشکار نگشته اشت.
خلاصه ماشینی:
نسیم معطّر آیات الهی و احادیث نبوی وائمه اطهار در مورد زنان، اندیشه باطل و واهی سیادت و برتری مرد بر زن و نقصان زن را، از صفحه دلها زدود و به تبعیضات فردی و اجتماعی میان آنها پایان بخشید، حق هم همین بود، چه: به هیچ مبحث و دیباچهای قضا ننوشت برای مرد کمال و برای زن، نقصان زن از نخست بود رکن خانه هستی که ساخت خانه بیپای بست و بیبنیان (9) دریغا تعداد کثیری از سخنوران ادب پارسی، برخلاف این نظر راستین اسلام که در راه وصول به جانان و در مقام قرب، صورت مرد داشتن شرط طریق نیست، و سیما و صورت زن هم نمیتواند حجاب راه باشد و «مرد به حقیقت کسی است که هوی را مطیع گرداند و زن آن که فرمان هوی و هوس برد، خواه به صورت مرد باشد، یا زن»(10)، استعدادهای روحانی و معنوی زن را نادیده انگاشته، و اشعاری حقارتآمیز در باب زنان سرودهاند، از جمله حکیم فرزانه طوس، فردوسی گفته: زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به زنان را از آن نام ناید بلند که پیوسته در خوردن و خفتند(11) اسدی طوسی هم با وی هم عقیده گشته است: چنین گفت دانا که دختر مباد چو باشد بجز خاکش افسر مباد به نزد پدر دختر ار چند دوست بتر دشمن و مهترین ننگش اوست(12) حکیم سنایی هم به انتقاد از زنان پرداخته و گفته: یوسف مصری ده سال ز زن زندان دید پس تو را کی خطری داند این بیخطران آن که با یوسف صدیق چنین خواهد کرد هیچ دانی چه کند صحبت او با دگران حجره عقل زسودای زنان خالی کن تا به جان پند تو گیرند همه پر عبران (13) اوحدی مراغهای سراینده منظومه حکمی و اجتماعی جام جم هم، نسبت به زنان و دانش اندوزی آنان که از تعالیم عالیه اسلام است، داوری بدبینانه دارد: چرخ، زن را خدا کرد بحل قلم و لوح گر به مرد بهل کاغذ او کفن، دواتش گور بس بود، گر کند به دانش زور زن چو مار است، زهر خود بزند بر سرش نیک زن، که بد بزند(14) به رغم اندیشههای والا و تکریم آمیز اسلام نسبت به زنان، آفاق وسیع شعر پارسی که در پهنه قرنها گسترده، تا پیش از مشروطیت، جز به ندرت در بستر عطوفت و رأفت زنانه جاری نشده بود.