خلاصه ماشینی:
"آثار علمی تخیلی و داستان آرمانشهری در سادهترین شکل خود به تصویر کردن بدیل پیشرفتهای برای شرایط موجود توجه دارند و غالبا نقدی از شرایط معاصر یا نتایج محتمل گرایشهای اجتماعی موجود ارائه میدهند.
از نظر جیمسن اثر علمی تخیلی کمتر به منزلهی منبع آرمانشهرهای انتقادی و بیشتر در حکم فضایی برای تحلیل مسائل زیباشناسی شکل،ژانر و شخصیت و دکور جالب است که آثار علمی تخیلی معاصر از طریق آن به مسائل بنیادین ایدئولوژیک در دیدگاه جهانی مدرن اخیر میپردازند.
این آثار میخواهند امکان بالقوه مثبت،روشنگرانه و امیدوارکنندهی اثر علمی تخیلی را به منزلهی حامل آگاهی تاریخی در دوران تاریک سرمایهداری تمامیت طلب مورد تأکید قرار دهند به نحوی متضاد،جیمسن بر مفهوم تمامیتطلبی منفی تأکید کرد که به اصطلاح او با آرمانشهر تضاد دیالکتیکی دارد.
بالارد برای بازنمایی فروپاشی زمان-مکان مدرنیستی ادامه یافته است،همچنین در مقالات اخیر و امیدوارکنندهای که راجع به سهگانهی مریخیهای کیم استنلی رابینسن،یکی از معدود نویسندگان آثار علمی تخیلی که به اعتبار افکار مارکسیستی و آرمانشهری در آینده میپردازد،نوشته است.
میتوان نگرهی علمی تخیلی مارکسیستی و معاصر در سنت اروپایی را به این موضوع متهم کرد که توجه کافی به دگرگونی زندگی اجتماعی با نوآوریهای علمی-فنی نداشته است،همچنین به امکان بالقوهی آنها برای تغییر شکل وسایل تولید،الگوهای جهانی،ارزشهای فرهنگی و جسم انسان توجه کافی نکردهاند.
شاید بدین ترتیب نگرهی مارکسیستی علمی تخیلی در نقطهای باشد که دیگر ادعا نمیکند برای واقعیتی سیال و پستمدرن قابل قبول است،یا حد اقل اینکه در آستانهی دیدگاهی مصنوعی قرار دارد که برای «بازنمایی»دگردیسیهای اجتماعی علم سایبورگ و شکوفایی داستان علمی تخیلی ملازم آن،مفید است."