خلاصه ماشینی:
بریه مسائل روشی و مشکلات فکری ای را که در طی سده گذشته در اروپا پیرامون موضوع تاریخ فلسفه به وجود آمده بود, در سه نکته اصلی ذیل منحصر کرده است:ـ نکته اول مربوط می شود به آغازه ها و مرزها: آغازه های تفکر فلسفی و مرزهای سرزمین آن: (آیا فلسفه در سده ششم ـ پیش از میلاد ـ آن چنان که از زمان ارسطو مسلم شمرده می شود, در شهرهای ایونی پدیدار شد, یا ریشه هایی در روزگاران کهن تر, در سرزمین یونان یا سرزمین های شرقی دارد؟ هم چنین مورخ فلسفه شایسته است که ـ آیا می تواند یا بر او لازم است ـ در پی گیری مراحل پیشرفت فلسفه در یونان و سرزمینی که تمدن آن به ریشه های یونانی بازمی گردد, توقف نماید, یا او ملزم است که نگرش خود را چونان وسعت بخشد که تمدن های شرقی را نیز دربرگیرد؟)ـ نکته دوم ارتباط می یابد به میزان استقلال فلسفه از دیگر علوم: (اندیشه فلسفی تا چه اندازه می تواند پیشرفت ذاتی مستقل داشته باشد; به گونه ای که مبدل گردد به موضوعی متمایز از دیگر فنون فکری برای تاریخ؟ آیا با هر یک از دانش ها و هنر و دین و حیات سیاسی آن چنان پیوند مستحکمی ندارد که طرح هر یک از نظریات فلسفی به صورت موضوعی برای بحث مستقل با توجه به آن دشوار باشد؟ـ سومین و آخرین نکته هم مرتبط است با مسئله (پیشرفت) در فلسفه:آیا می توان سخن از رشد یکنواخت و پیوسته به میان آورد یعنی پیشرفت در فلسفه, یا آن که اندیشه بشری از همان آغاز تمامی راه حل های ممکن را برای مشکلاتی که خود طرح می کرده واجد بوده است, و در نتیجه جز در راستای تکرار ابدی خود عمل نمی کرده است, و از دگرسو برخی از منظومه های فلسفی به صورت تصادفی و اتفاقی جایگزین پاره ای دیگر می شده است؟30در حال حاضر منظور ما از پرسش هایی که متفکران اروپایی در خلال سده گذشته و آغاز سده اخیر برای خود طرح کرده اند و تفکر خویش را به بحث در باب کیفیتی متوجه ساخته اند که تاریخ فلسفه می باید بر طبق آن نوشته شود, تنها جنبه (علمی) یا (روشی) آن نیست, بلکه آنچه اساسا برای ما مهم است زمینه های پیشینی است که موجب تحرک آن ها شده و چهارچوب عامی است که آن ها در درون آن به تفکر پرداخته اند, منظورمان تمایل آن ها است از یک سو به بازسازی اندیشه فلسفی اروپایی به شکلی که آن را (وحدت و استمرار) ببخشد و از سوی دیگر از آن (تاریخ عامی) فراهم کند برای کل فلسفه.