چکیده:
1. ریشه «تفسیر»، آرامی یا سریانی یا مربوط به نصارای فلسطین است.
2. دسته بندی قرآن در سطوح مختلف، «وجوه»، «حلال»، «حرام» و «تأویل» ناشی از مباحث
یهود راجع به سطوح معنایی کتاب مقدسشان است.
3. اختلاف بین تعریف دو اصطلاح «تفسیر»، و «تأویل» نیز، متأثر از گفتوگوهای بین
یهودیان و مسیحیان در مورد معانی چهارگانه کتاب مقدس میباشد.
4. قرآن، آشکارا در هیچ آیهای بیان نکرده که باید تفسیر گردد.
5. روایات اسرائیلی در منابع اهل سنت و حتی در کتب اربعه شیعه، یافت میشود.
6. چند تن از مفسران شیعی مثل ابوجعفر طوسی و ابوعلی طبرسی نیز معتزلی بودهاند.
خلاصه ماشینی:
"بازسازیهای انجام گرفته درباره تاریخ تفسیر در اسلام، مبتنی بر یکی از چند فرضیه اساسی است که راجع به پاسخ این سوال مطرح شدهاند: «آیا مدعیات نویسندگان اواخر قرن دوم و سوم اسلام که آنها، مطالب را تنها از طریق منابع قدیمیتر نقل میکنند، میتواند به لحاظ تاریخی صحیح باشد؟» «فؤاد سزگین» به این سوال، پاسخ مثبت داده و میافزاید که حتی ابن عباس - پدر تفسیر قرآن - دارای تفسیر بوده است؛ برخی از عالمان مسلمان گذشته، گفتهاند که راوی این تفسیر مفروض - علی بن ابی طالب - این آثار را از خود ابن عباس، نشنیده است (الخلیلی م.
5 - ابن عباس از مفسران قرن اول بوده در حالی که فیروزآبادی در قرن هشتم میزیسته است در نتیجه، نادرست بودن انتساب کتاب «تنویر المقباس» به فیروزآبادی، مورد تأیید است چنانکه صاحب کتاب «سیر تطور تفاسیر شیعه» آن اثر را از ابن عباس دانسته است و درباره تفسیر ابن عباس مینویسد: «این تفسیر از طریقهای گوناگونی نقل و به دست ما رسیده و به همین دلیل با نامهای مختلفی مانند تفسیر ابن عباس، تنویر المقباس فیروزآبادی (م817) و صحیفه علی بن ابیطلحه مشهور شده است.
8 - با توجه به این که عقاید معتزله به عقاید شیعه در مقایسه با اشاعره در مسائلی از قبیل عدل الهی و حسن و قبح عقلی، بسیار نزدیکتر است، ممکن است در مقاطعی از تاریخ، پارهای از عالمان شیعی را معتزلی یاد کرده باشند؛ اما چنین اطلاقی، حقیقی نبوده و با مسامحه صورت گرفته است؛ چرا که با مراجعه به منابع معتبر کلامی4 آشکار میشود که معتزله، در بسیاری از مطالب کلامی با فرقه امامیه نیز اختلاف نظر اساسی دارند، بنابراین معتزلی دانستن عالمان بزرگ شیعه همچون شیخ طوسی و شیخ طبرسی، خلاف واقعیت و انصاف است."