خلاصه ماشینی:
"حسن عابدینی گزارشی از ادبیات داستانی در سال 1372 (بخش پنجم) محمود:مدار صفر درجه1 احمد محمود به عنوان نویسندهای رئالیست،ضمن توجه به ویژگیهای فردی شخصیتهای داستانهایش،بر عناصر نمونهوار آنها تأکید میکند تا بتواند مناسبات آنان را با محیط اجتماعی به نمایش بگذارد.
این حادثه حالت انتظاری را برمیانگیزد که در صحنههای بعد بسط مییابد؛نوعی پیشآگاهی از سرانجامی که همهء آدمهای رمان به سوی آن میروند به خواننده میدهد؛مدخلی است برای ورود به فضای آشوبناک دورانی قرار گرفته بر لبهء بحران.
بیبی عاقل مجنوننمایی است که ضمن حرفهای جنونآمیز،بخشهای پنهان داشته شدهء واقعیت را باز میگوید و از ورای یادهای اوست که گذشتهء خانواده-و مرگ پدر باران در جریانهای سیاسی سال 42-بازگو میشود.
وقتی بروز سهم خود از خانهء پدری را به خانوادهء کل بشیر اجاره میدهد،حوزهء عاطفی-سیاسی رمان گسترش مییابد:عشق باران و مائده،عشق خالد و سیهچشم در همسایهها را به یاد میآورد.
تلاش برای توصیف کامل یک دوران از طریق جزءنگاریهایی که هم آدمهای متنوع یک شهر را در اثر بگنجانند و هم کار روزنامهء وقایع را انجام دهند،سبب برخی تکرارها و پرگوییها شده:مثلا شیرهکشیهای شبانهء یارولی و کاسبهای بازارچه که چند بار تکرار میشود و یا تلاش نوذر برای پیدا کردن گنجنامه و...
طنزی که در فضای رمان جاری است نوعی شادی عجیب به فضای سرشار از رنج و تیرهروزی داستان میبخشد؛نوعی ایجاد تناقض برای برونافکنی جهل و وحشت درونی شدهء جامعهای که همواره بر مدار صفر گشته."