خلاصه ماشینی:
"اگر همشهری به شکل کنونی خرج و دخل نکند،بهای تکفروشی آن به نظر حقیر تا ده تومان قابل افزایش است و این کار اگر از تیراژ آن نکاهد عواید تکفروشی روزنامه را به دویست میلیون تومان در سال افزایش خواهد داد و باز چهارصد میلیون تومان بقیه را آگهی باید تأمین کند.
خود همشهری و خوانندگان روزنامه باید احساس کنند تکلیفشان در موارد زیر روشن است: -همشهری میخواهد در درجهء اول یک روزنامهء شهری باشد یا یک روزنامهء کشوری؟کانون توجه آن تهران بزرگ خواهد بود یا همهء ایران؟ -همشهری یک روزنامهء سیاسی است یا یک روزنامهء اجتماعی یا یک روزنامهء سیاسی- اجتماعی؟ -همشهری تا چه حد در انتقاد برای خودش آزادی عمل قائل است؟آیا این روزنامه میخواهد،یا میتواند،شخصیتی مستقل از نهادی که به آن وابسته است داشته باشد؟آیا در درازمدت همشهری یک صدای مستقل خواهد بود یا صدای روابط عمومی شهرداری تهران؟ در پایان این زمزمهء طولانیتر از معمول برای همشهری دعای خیر میکنم،هرچند که من هم روییدن چنین گیاه پر نقشونگاری را از دامان شهرداری تهران طبیعیترین امر نمیدانم ولی اگر یک شهردار جوان و جسور ما را صاحب یک روزنامهء رنگین نمیکرد،در این ایام و انفساچه کس دیگری مرد این میدان بود؟آرزو میکنم حال که همشهری به دنیا آمده است بماند و بزرگ شود و سالها با رعایت اخلاق و نزاکت حرفهای خوانندگان روزافزون خود را آگاه کند و آموزش دهد و سرگرم نماید و در عین حال سرمشقی باشد برای همکاران خود از یک روزنامهنگاری صحیح و سالم و پرتکاپو."