خلاصه ماشینی:
"البته مشهورترین این مقالات،"کلانشهر و -------------- (*)نوشتار حاضر برگردان مقاله زیر است: David Frisby(1984),"Georg Simmel",Chichester,London,New York,Ellis Horwoood,Tavistock,Methuen Inc.
دو مقاله اصلی در مورد جامعهشناسی فضا منحصرا به فضای اجتماعی در کلانشهر که بخشی از چرخه تولید کالاهای بنجل ارزانقیمت است و خودش به منزله"وسعتبخشی به مصرف است [و این خود]با تخصصی شدن تولید تناظر و تطابق دارد"،95 بعد دیگر تولید انبوه که زیمل غیرمستقیم توجهها را بدان جلب میکند،خلق نیازهای مصرفکنندگان است،چون فروشنده همواره درصدد است که مطابق با نیازهای جدید و جزءجزء شده مصرفکننده وسوسه شده عمل کند.
باوجوداین،دهه گذشته،قطعا نشان داده است که این وضعیت دگرگون شده است و شاهد آن،کثرت مطالعات جدید راجع به فضای اجتماعی است؛یعنی مطالعاتی که بهندرت به آثار اولیه زیمل در مورد فضا اشاره میکنند.
ارتباط رمانتیک و منحصربهفرد با طبیعت(که این نیز سازهای اجتماعی بود،همانگونه که ویرانه به مثابه نماد مثالی چشمانداز رمانتیک نیز چنین است و زیمل در مقاله "ویرانه"411وجوه آن را مورد تحلیل قرار میدهد)،اکنون جای خود را به نوعی تجربه"بیروح و انبوه"داده است، یعنی التذاذی"استاندارد شده"از طبیعت.
اگر به رابطه بین این مقاله و برلین برگردیم میتوانیم با ارزیابی اخیر در مورد بحث از تصاویر برلین موافق باشیم،مبنی بر اینکه"زیمل به کلانشهر آلمان علاقهمند بود،نه اساسا به عنوان مکان تصمیمگیری سیاسی و نه به مثابه مرکزی ملی بلکه به عنوان مظهر مکانی برای توسعه تنوع و تناقض،و همچنین به مثابه مکانی که در آن،"کمیت"جدیدی از آگاهی"و"آهنگ" جدیدی از"زندگی حسی."