خلاصه ماشینی:
"اما شاید طرح پرسشهایی در این باره بیمورد نباشد:آیا مصلحتاندیشیها و جبههگیریهای سیاسی را میشود به کل انکار کرد؟یعنی هیچگونه اعمال نفوذی مستقیم یا غیرمستقیم صورت نمیگیرد؟ پس این ماجرا کاملا اتفاقی بود که در سال 1939 نویسندهء فنلاندی فرانس امیل سیلانپا درست زمانی برندهء جایزه نوبل اعلام شد که کشور فنلاند با اتحاد جماهیر شوروی درگیری داشت؟ و یا این که چشلا و میلوش لهستانی در سال 1980 یعنی در همان سال معروف به«همبستگی»و اعتصاب کارگران کشتیسازی گدانسک جایزه را برد؟آیا دلیل این که هرگز جایزه را به خورخه لوئیس بورخس آرژانتینی ندادند این نبود که عکسی از او را منتشر کرده بودند که در آن با (تصویرتصویر) @اهدا جایزه به کنزابورو اوئه از ژاپن 1994 @اهدا جایزه به تونی ماریسون از امریکا 1993 ژنرال پینوشه دست میداد؟در باب ملاحظات جغرافیایی هم حرفهای زیادی بر سر زبانهاست، به ویژه جهان اولیها در مقایسه با جهان سومیها.
با این همه نوبل آدم آگاه و پرمطالعهای بود که پنج زبان زندهء دنیا را میدانست و بر آنها تسلط کامل داشت،زن نگرفت و صاحب بچهای نشد و همیشه در سیر و سفر بود و خودش را «ثروتمندترین ولگرد اروپا»میدانست و وقتی در سال 1896 در ایتالیا چشم از جهان فروبست بخش عمده اموال و املاکش را که بالغ بر 31 میلیون کرون سوئد معادل 230 میلیون دلار امروزی بود وقف پنج جایزه سالانه در رشتههای فیزیک و شیمی و پزشکی و ادبیات و«برادری در میان ملتها»یا صلح کرد.
حالا فرهنگستان چهار عضو زن دارد و شاید همین خود موجب شده است که در چهار سالهء اخیر دو نویسندهء زن،نادین گوردیمر و تونی ماریسون به جمع برندگان جایزهء نوبل اضافه شدند."