خلاصه ماشینی:
"بعضی از این جوانان چند سالی را به خاطر مسائل مسلکی در زندان گذرانده بودند و حالا که آزاد شده بودند نیاز به کار داشتند و گلستان با روحیهی مثبت و قدرشناسی از هنرشان یا استعدادشان دستشان را گرفته بود و در گوشهای از موسسهی نوپای خود کاری به آنان داده بود،هرچند کهای بسا برای کارهای خاصی که در سازمان فیلم گلستان انجام میگرفت یا قرار بود انجام بگیرد آمادگی صددرصد نداشتند.
در اتاق دستیارها همیشه بازار بحث داغ بود و در ساعتهای پیش از ظهر یک روز متعارف اگر کسی وارد این اتاق میشد میدید چند نفر دور یک میز بزرگ کار نشستهاند و به صدای بلند سخن میگویند،از مواضع خود دفاع میکنند یا سعی در رد استدلالهای طرف مقابل خود دارند.
اگر اجتماع چنین افرادی در زیر یک سقف و دور یک میز برای استودیوی فیلم گلستان پربار نبود ولی یقینا برای برانگیختن شور و شوق آفرینندگی در دل اصحاب بحث مؤثر بود و در دورنمای تاریخ ادب معاصر باید برای خودش جایگاه خاصی مثل کافه فردوسی یا کافه فیروز داشته باشد.
بنابراین در اوج بود،و اگر قرار بود خودش را با همنشینانش در اتاق دستیارها و یا حتی در کل سازمان مقایسه کند تا فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان را هم شامل بشود، تصور نمیکنم احساس کمبود میکرد،حتی در جمعی که بیشترشان تحصیلکردگان خارج بودند و زبان میدانستند و با ادبیات جهان آشنایی دست اول داشتند.
من و اخوان مدتی هم در سازمان فیلم گلستان باهم کار مشترکی داشتیم:کمک به دوبلهی فیلمهای مستند علمی،که برخی از آنها مستقیما به صنعت نفت مربوط میشد و بعضی نه."